کلیات سعدی/غزلیات/چشم اگر با دوست داری گوش با دشمن مکن
ظاهر
< کلیات سعدی | غزلیات
۴۶۸ – ط
چشم اگر با دوست داری گوش با دشمن مکن | تیرباران قضا را جز رضا جوشن مکن | |||||
هر که ننهادست چون پروانه دل بر سوختن | گو حریف آتشین را طوف پیرامن مکن | |||||
جای پرهیزست در کوی شکرریزان گذشت | یا بترک دل بگو یا چشم وا روزن[۱] مکن | |||||
کیست کو بر ما ببیراهی گواهی میدهد | گو ببین آنروی شهرآرا[۲] و عیب من مکن | |||||
دوستان هرگز نگردانند روی از مهر دوست | نی معاذالله قیاس دوست از[۳] دشمن مکن[۴] | |||||
مردن اندر کوی عشق از زندگانی خوشترست | تا نمیری دست مهرش کوته از دامن مکن | |||||
شاهد آئینهست و هر کس را که شکلی[۵] خوب نیست | گو نگه بسیار[۶] در آئینه روشن مکن | |||||
سعدیا با ساعد سیمین نشاید پنجه کرد | گر چه بازو سخت داری زور با آهن مکن |