پرش به محتوا

کلیات سعدی/غزلیات/هر آن ناظر که منظوری ندارد

از ویکی‌نبشته

۱۷۲– ط

  هر آن ناظر که منظوری ندارد چراغ دولتش نوری ندارد  
  چه کار اندر بهشت آن مدّعی را که میل امروز با حوری ندارد؟  
  چه ذوق از ذکر پیدا آید آنرا که پنهان شوق مذکوری ندارد؟  
  میان عارفان صاحبنظر نیست که خاطر پیش منظوری ندارد  
  اگر سیمرغی اندر دام زلفی بماند، تاب عصفوری ندارد  
  طبیب ما یکی نامهربانست که گوئی هیچ رنجوری ندارد  
  ولیکن چون عسل بشناخت سعدی فغان از دست زنبوری ندارد