کلیات سعدی/غزلیات/امروز چنانی ای پری روی

از ویکی‌نبشته

۶۲۶ – ب

  امروز چنانی ای پریروی کز ماه بحسن می‌بری گوی  
  میآئی و در پی تو عشاق دیوانه شده دوان بهر سوی  
  اینک من و زنگیان کافر وان ملعب لعبتان جادوی[۱]  
  آورده ز غمزه سحر[۲] در چشم در داده ز فتنه تاب در موی  
  وز بهر شکار دل نهاده تیر مژه در کمان ابروی  
  نرخ گل و گلشکر شکسته زان چهرهٔ خوب و لعل دلجوی[۳]  
  چاکر شده شاه اخترانت شیر فلک شده سگ کوی[۴]  
  بر بام سراچهٔ جمالت کیوان شده پاسبان هندوی  
  عارض بمثل چو برگ نسرین بالا بصفت چو سرو خودروی  
  گوئی بچه شانه کردهٔ زلف یا خود بچه آب شستهٔ روی  
  کز روی بلاله میدهی رنگ وز زلف بمشک میدهی بوی  
  چون سعدی صد هزار بلبل[۵] گلزار رخ ترا غزل گوی  


  1. متن مطابق قدیمترین نسخه و در نسخ دیگر: وانک تو و لعبتان جادوی.
  2. ز سحر غمزه.
  3. در قدیمترین نسخه بیت چنین است:
      بر رخ گل و گلشکر شکسته زآن چهرهٔ همچو لعل دلجوی (؟)  
  4. چو راسوی.
  5. در قدیمترین نسخه: چون صد هزار عندلیبت.