کلیات سعدی/غزلیات/آفتابست آن پری رخ یا ملایک یا بشر
ظاهر
< کلیات سعدی | غزلیات
۲۹۳– م
آفتابست آن پریرخ یا ملایک یا بشر | قامتست آن یا قیامت یا الف یا نیشکر | |||||
هَدّ صبری ما تولی رَدّ عَقلی ما ثنا | صاد قلبی ما تَمشیّ زاد وجدی ما عَبر | |||||
گلبنست آن یا تن نازک نهادش یا حریر[۱] | آهنست آن یا دل نامهربانش یا حجر | |||||
تِهت و المطلوب عندی کیف حالی ان نآ؟ | حِرت و المامول نحوی ما احتیالی ان هجر؟ | |||||
باغ فردوسست گلبرگش نخوانم یا بهار | جان شیرینست خورشیدش نگویم یا قمر | |||||
قُل لِمن یَبغی فراراً مِنه هل لی سُلوة | ام علی التقدیر انی ابتغی، اَین المفر؟ | |||||
بر فراز سرو سیمینش چو بخرامد بناز | چشم شورانگیز بین تا نجم بینی بر شجر | |||||
یکره المحبوب وصلی اَنتهی عما نهی | یَرسم المنظور قتلی اَرتَضی فیما اَمَر | |||||
کاش اندک مایه نرمی در خطابش دیدمی | ور مرا عشقش بسختی کشت سهلست اینقدر | |||||
قیل لی فی الحب اَخطار و تحصیلُ المنی | دولة القی بمن القی بروحی فی الخطر (؟) | |||||
گوشه گیر ای یار یا جان در میان آور که عشق | تیربارانست یا تسلیم باید یا حذر | |||||
فالتنائی غصة ما ذاق الاَمن صبا | و التدانی فرصة ما نال الا من صبر | |||||
دختران طبع را یعنی سخن با این جمال | آبروئی نیست پیش آنِ[۲] آن زیبا پسر | |||||
لَحظک القتال یَغوی فی هلاکی، لاتدع | عطفک المیاس یسعی فی بَلائی، لاتذر | |||||
آخر ای سرو روان بر ما گذر کن یکزمان | آخر ای آرام جان در ما نظر کن یکنظر | |||||
یا رخیم الجسم لو لا اَنت شخصی، ما انحنی؟[۳] | یا کحیل الطرف لو لا انت دمعی، ما انحدر؟ | |||||
دوستیرا گفتم اینک عمر شد گفت ایعجب | طرفه میدارم که بی دلدار چون بردی بسر؟ | |||||
بَعضُ خِلّانی اَتانی سائلا عَن قصتی | قلت لا تَسْلُ صفارُ الوجه یغنی عن خبر | |||||
گفت سعدی صبر کن یا سیم و زر ده یا گریز | عشق را یا مال باید یا صبوری یا سفر[۴] |
- ↑ تجدیدنظر: گلبنست آن یا تن نازک میانش یا حریر
- ↑ حسن، روی.
- ↑ شکل غلط قبلی: ... انت شخصی، ...
- ↑ در قدیمترین نسخهها این غزل ۱۵ بیت بیشتر نیست (دو بیت فارسی یک بیت عربی بترتیب) و ابیات ۶، ۸، ۱۰، ۱۴، را ندارد و با اینکه ابیات اصلی ظاهراً همان ۱۵ بیت است از اکثریت نسخ پیروی کردیم.