دیوان حافظ/عیب رندان مکن ای زاهد پاکیزه سرشت
ظاهر
۸۰ | عیب رندان مکن ای زاهد پاکیزه سرشت | که گناه دگران بر تو نخواهند نوشت | ۴۹ | |||
من اگر نیکم و گر بد تو برو خود را باش | هر کسی آن درود عاقبت کار که کشت | |||||
همه کس طالب یارند چه هشیار و چه مست | همه جا خانهٔ عشقست چه مسجد چه کنشت | |||||
سر تسلیم من و خشت در میکدها | مدّعی گر نکند فهم سخن گو سر و خشت | |||||
ناامیدم مکن از سابقهٔ لطف ازل | تو پس پرده چه دانی که که خوبست و که زشت | |||||
نه من از پردهٔ تقوا بدر افتادم و بس | پدرم نیز بهشت ابد از دست بهشت | |||||
حافظا روز اجل گر بکف آری جامی | ||||||
یکسر از کوی خرابات برندت به بهشت |