وحشی بافقی (غزلیات)/از کاه ، کهربا بگریزد به بخت ما
از کاه ، کهربا بگریزد به بخت ما | خنجر به جای برگ برآرد درخت ما | |||||
الماس ریزه شد نمک سودهی حکیم | در زخم بستن جگر لخت لخت ما | |||||
با اینهمه خجالت و ذلت که میکشم | از هم فرو نریخت زهی روی سخت ما | |||||
زورق گران و لجه خطرناک موجه صعب | ای ناخدا نخست بینداز رخت ما | |||||
وحشی تو بودی و من و دل، شاه وقت خویش | آتش فکند شعلهی گلخن به تخت ما |