شیدای گراشی (غزلیات)/گفتم جفای ماست مرادت و یا وفا

از ویکی‌نبشته
شیدای گراشی (غزلیات) از شیدای گراشی
(گفتم جفای ماست مرادت و یا وفا)
  گفتم جفای ماست مرادت و یا وفا لب خنده کرد و گفت که عاشق جفا جفا  
  گر ساغری به دست بیاید ز دست تو نوشم اگر که زهر بود باشدم شفا  
  در دشت هجر گرچه خطرناک بس بود می‌آیم ای نگار و نمی‌ترسم از جفا  
  از عشق اگر که شیر اجل نازدم ز پی هرگز نمی‌کنم نفسی روی بر قفا  
  بربوده جان من ز وفایم جفای تو از راه مهر بهر خدا کن وفا وفا  
  گشتم ضعیف از مرض عشق ای بتا امّید آن که بخشی‌ام از لعل خود شفا  
  بس ناله کردمی که به جرمم چه کرد او کآمد ندای غیب که عاشق عفا عفا  
  شیدای تو ز عشق بسی ناله سر کند گاهی ز درد بر علن و گاه بر خفا