شیدای گراشی (غزلیات)/امام مسجد و شیخم به دل بستند مشکل‌ها

از ویکی‌نبشته
شیدای گراشی (غزلیات) از شیدای گراشی
(امام مسجد و شیخم به دل بستند مشکل‌ها)
  امام مسجد و شیخم به دل بستند مشکل‌ها الا یا ایهاالساقی تو حل کن درد این دل‌ها  
  به دستم ده تو جام می مگر یابم ز عکس وی که جم چون گشت و چون شد کی تهی از چیست محفل‌ها  
  تو داری چشم و خود بنگر سوی آن کاروان دل روانند از پی جانان ز وادی‌ها به وادی‌ها  
  نگر آن عاشق بی‌دل که چون با کاروان دل روان گردیده و خوش‌دل ز منزل‌ها به منزل‌ها  
  اگر داری غمش ای دل، دل او نی ز تو غافل که دل‌ها باشد از دوری هزاران ره سوی دل‌ها  
  چو بیند زلف او شیداش هر دم گوید از عشقش مگر پیوسته با تار سر زلفش همه دل‌ها جلاجل‌ها