شرح حال رجال ایران/ابراهیم خلیل‌خان سرتیپ سلماسی

از ویکی‌نبشته

ابراهیم خلیل ابراهیم خلیل‌خان سرتیپ سلماسی پسر حاج اسمعیل خان لک خوئی[۱] از افسران سپاه عباس میرزا نائب‌السلطنه قاجار و در جنگهای دوم روس و ایران (۱۲۴۱–۱۲۴۳ قمری) داخل بوده و وجهه‌ای داشته است. در سال ۱۲۵۰ ق. که فتحعلی‌شاه در اصفهان درگذشت، بسیاری از فرزندان او خویشتن را بسلطنت نزدیکتر و محق‌تر از برادرزاده خود محمدشاه میدانستند. یکی از آنان اسمعیل میرزا حاکم بسطام، پسر هیجدهم فتحعلیشاه، بود که بهیچ وجه زیر بار اطاعت برادرزاده خود نرفت، و بیاری جمعی از اهالی شاهرود و بسطام و ترکمنان گرگان، بر علیه او قیام نمود. در این هنگام چون میرزا ابوالقاسم قائم‌مقام سیاستمدار معروف ایران در رأس کار و صدر اعظم محمدشاه بود؛ همچنانکه سائر شاهزادگان مخالف و مدعی سلطنت را یکی پس از دیگری مطیع نمود، اسمعیل میرزا را نیز بنوبه خود مقهور و منکوب کرد، باین معنی که لشگری با اردشیر میرزا، پسر نهم عباس میرزا نائب‌السلطنه و ابراهیم خلیل‌خان و اسکندرخان قاجار دولو، برای قلع و قمع وی، بشاهرود فرستاد و پس از مختصر جنگی اسمعیل میرزا شکست خورده گرفتار گردید، و او را تحت‌الحفظ بتهران روانه نمودند. پس از کشته شدن میرزا ابوالقاسم قائم مقام در سال ۱۲۵۱ قمری و روی کار آمدن حاج میرزا آقاسی بواسطه همشهری بودن با وی از دوستان و هواخواهان او گردید. حاج میرزا آقاسی، صدراعظم محمدشاه قاجار، پس از فوت یا کشته شدن محمد صادق خان گروسی کبودوند، پدر حسنعلیخان امیر نظام گروسی، حکومت و دو فوج گروس را باو واگذار کرد و نامبرده تا اواخر سلطنت محمد شاه (۱۲۶۳ قمری) یعنی مدت سه سال در این مقام باقی بود. در سال ۱۲۶۳ قمری حاج میرزا آقاسی صدر اعظم او را با جمعی از پیاده و سوار برای دفع سالار[۲] روانه خراسان نمود، و با جعفر قلیخان، رئیس طائفه شادلو، متفق سالار، جنگ کرد و او را شکست داد بعد در بین راه به اردوی حمزه میرزا که به ایالت خراسان منصوب شده بود پیوست و چون سالار، قوه مقاومت نداشت، بمیان ترکمن ها رفت و حمزه میرزا جلوتر از خود ابراهیم خلیل خان را برای نظم و حفظ شهر بمشهد فرستاد و پس از اینکه حمزه میرزا در سال ۱۲۶۴ قمری وارد شهر شد او را تغییر داده و مصطفی قلی خان قره‌گوزلو (اعتمادالسلطنه) یکی دیگر از سرکردگان ارتش را بجای او برای محافظت شهر تعیین نمود. در همین سال که میرزا تقی‌خان امیر نظام روی کار آمد، بواسطه کفایت شخصی او، اوضاع ایران بکلی تغییر کرد، و سالار که خیلی قوی شده بود و افکاری در سر میپروراند، و خیالاتی داشت، بکلی مضمحل، و در سال ۱۲۶۶ قمری با یک برادر و یک پسر خود اعدام گردید[۳] در سال ۱۲۶۴ قمری که میرزا تقی خان امیرنظام بصدارت رسید، چندی بعد، چند فوج (هنگ)، به تحریک بیگانه و خودی، بر علیه امیرنظام صدراعظم شورش کرده، قصد کشتن او را داشتند، شورش خوابانده شد و امیر نظام دوباره در مقام خود مستقر گردید، و بعد جمعی از محرکین تبعید و تنبیه و مصادره گردیدند از جمله تبعیدشدگان یکی هم همین ابراهیم خلیل خان صاحب ترجمه بود که، در سال ۱۲۶۵ قمری، برحسب امر امیرکبیر، باردبیل تبعید شد.


  1. بعضی‌ها او را سلماسی و برخی دیگر خوئی ذکر کرده‌اند.
  2. حسنخان سالار یار پسر اللهیارخان آصف‌الدوله.
  3. در ناسخ‌التواریخ نوشته شده که سالار با یک پسر و دو برادرش بحکم دولت کشته شدند و در منتظم ناصری مذکور است که سالار را با دو پسر و یک برادر بسیاست و قتل رسانیدند لکن در تواریخ دیگر از قبیل روضةالصفاء هدایت و شجره‌نامه میرزا محمد خان قاجار دولو بیگلربیگی معروف به تاج‌بخش فقط سالار را با یک پسر (امیر اصلانخان) و یک برادر (محمد علیخان) که کشته شدند ذکر شده است و گفته اخیرالذکر باید درست‌تر از دیگران باشد.