پرش به محتوا

شرح حال رجال ایران/ابراهیم خلیل‌خان جوانشیر

از ویکی‌نبشته

ابراهیم خلیل ابراهیم خلیل‌خان جوانشیر، پسر پناه‌خان، والی قره‌باغ بوده که در سال ۱۲۲۱ هجری قمری، در خارج قلعه شوشی کشته شد. آغا محمدخان، در سال ۱۲۰۹ ق.، پس از بازگشت از کرمان و گرفتاری و کشتن لطفعلی‌خان زند و خاتمه دادن بسلسله زندیه، امراء آذربایجان، از آنجمله ابراهیم خلیل خان، حاکم قره‌باغ را بتهران احضار نمود؛ امراء مزبور آمدند و ابراهیم خلیل خان نیامد، و ترسید، و علتش این بود که در سال ۱۲۰۷ قمری که احضار شده بود، بهانه‌هائی برای خود تراشیده و بتهران نیامد، و عبدالصمد بیگ، عموزاده خویش، را بسمت نمایندگی خود، با تحف و هدایای بسیار، بدربار آغا محمدخان فرستاد. در سال ۱۲۰۸ قمری، که آغا محمدخان برای دفع لطفعلی‌خان زند و گرفتن کرمان عازم گردید، عبدالصمدبیک نیز در این سفر همراه وی بود، لکن بعد بجهاتی از کرمان فرار کرد و در تهران دستگیر گردید و بامر آغا محمدخان کشته شد؛ و یکی از علل نیامدن ابراهیم خلیل‌خان بتهران، و تقاعد ورزیدنش، کشته شدن پسر عمش بود که سرانجام منجر به لشکرکشی آغا محمدخان به قره‌باغ و قفقاز گردید[۱] آغا محمدخان، در سال ۱۲۰۹ قمری، برای سرکوبی حکام و خوانین غیرمطیع قفقاز، متوجه آن سامان شد، در این تاریخ مهمترین خان متنفذ و مقتدر نواحی قفقاز، ابراهیم خلیل‌خان جوانشیر، رئیس قبیله اتوز ایکی، حاکم قره‌باغ بود، که بهیچوجه بدربار آغامحمدخان حاضر نمیشد، و هر بار برای عدم حضور خود بهانه‌هائی میتراشید، و آغا محمدخان هم از این موضوع بسیار خشمناک بود، تا اینکه سرانجام مجبور گردید که در همین سال، برای سرکوبی او، متوجه قره‌باغ گردد. پس از گذشتن از رود ارس، وارد قره‌باغ گردید؛ از آنطرف هم ابراهیم خلیل‌خان، برای مقابله با وی، با ده هزار سوار، از قلعه بیرون آمده، بجنگ پرداخت، لکن شکست خورده و باز به قلعه پناه برد. گرفتن قلعه، برای آغا محمدخان، قدری سخت و مستلزم تلفات زیاد و باعث معطلی میگردید، از این جهت هنگامیکه قلعه در محاصره بود، آغا محمدخان نامه‌ای بوی نوشت، و او را باطاعت خود دعوت کرد، ضمناً این شعر نیز در آن گنجانیده شده بود:

  ز منجنیق فلک، سنگ فتنه میبارد تو ابلهانه گریزی، در آبگینه حصار[۲]  

ابراهیم خلیل‌خان نیز، در ضمن جواب دادن بنامه آغا محمدخان، این شعر را هم او نوشت، و بتوسط قاصد بنزد آقا محمدخان فرستاد:

  گر نگه‌دار من آنست که من میدانم شیشه را در بغل سنگ نگه میدارد.  

پس از مبادله نامه‌ها، چون آغا محمدخان، پس از اینکه نتوانست قلعه شیشه را بگیرد، با ابراهیم خلیل‌خان جوانشیر، قرار مصالحه شفاهی گذاشت و ابراهیم خلیل‌خان هم، چون برادرزادگانش (محمدبیک و اسدبیک) که در خارج قلعه منزل داشتند، دستگیر شده بودند، او هم برای خاطر آنان، از در مصالحه در آمد و قضیه بصلح انجامید. و قرار بر این شد که بعد، در موقع مقتضی، شخصاً بنزد آغا محمدخان آمده و نسبت بوی اظهار اطاعت نماید؛ آغا محمد خان هم بهمین قدر قول و قرار اکتفاء کرد، و با سپاه مجهز خود، در همین سال، متوجه گرفتن گرجستان، که سالها جزء ایران بود گردید و تفلیس را گرفت و گرجستان را فتح نمود، و مانند همیشه اوقات، طبق اصول و رویه شرقی، پس از فتح، سفاکی خود را، از روی عدم ملاحظه مملکت‌داری و سیاستمداری، در آنجا نیز بروز داد، و پس از قتل و غارت بیشمار پانزده هزار نفر که بیشتر آنان زن و بچه بودند، با خود بایران آورد، و سپس به گنجه و از آنجا بمغان رهسپار گردید. قتل و غارت گرجستان و آوردن اسیر بهمراه خود بایران، از کارهای بسیار ناپسند و ناهنجار وی بوده که، بیشتر اهالی قفقاز را که متمایل بایران بودند، آنان را بواسطه این قبیل اعمال از ایران متنفر و از خود بکلی منزجر نمود؛ و بعد بخوبی می‌بینیم، که همین اعمال و سوء سیاست، سبب شد که بعدها امراء و خوانین قفقاز، به روسها متمایل و با آنان سازش نمودند؛ و دولت روسیه نیز بتدریج تمام قفقاز را متصرف و خیال دست‌اندازی به قسمتهای دیگر نیز داشته و دارد. اما علل و جهاتیکه آغا محمدخان را برای بار دوم بسمت قفقاز کشاند بدین شرح است: هنگامیکه آغا محمدخان در خراسان بود، و به بقایای سلسله افشاریه خاتمه داده، و خراسان را ضمیمه سایر متصرفات خود نمود، بخیالات دیگری نیز افتاد، و تصمیم داشت که حدود مملکت ایران را بزمان سلاطین صفویه و نادرشاه برساند، و آن قسمتهایی که در جزء ایران و دارای یک نژاد و یک زبان بوده و در دوره فترت و هرج و مرج از ایران جدا شده دوباره آنها را ضمیمه ایران نماید؛ لکن بواسطه سازش روس و انگلیس در مسائل اروپا با هم و ورود ناگهانی سپاه روس باراضی قفقاز و آذربایجان، و همچنین سازش امراء و خوانین آن نواحی با روسیه، نقشه آغا محمد خان بکلی بهم خورد و افکارش دگرگون شد، و ناگزیر گردید که فورا از خراسان حرکت کرده برای دفاع از تجاوزات دولت روس بنواحی مزبوره رهسپار گردد. آغامحمدخان از سازش و مربوط شدن امراء و خوانین قفقاز با روسیه، بسیار خشمناک بود و مصمم بسرکوبی و گوشمالی هر یک از آنان گردید، بنابراین، با لشکری مجهز با جمعی از بزرگان و سرکردگان خود، در اواسط ذی‌قعده ۱۲۱۱ ق. عازم آذربایجان و از آنجا عازم قره‌باغ گردید و نظرش این بود که اول مقتدرترین و معتبرترین امراء قفقاز را از بین برده و بعد بدیگران به‌پردازد. ابراهیم خلیل‌خان، که از آمدن آغا محمدخان آگاه شد، برای اینکه مانع عبور او شود، بدستور خودش یا بصلاحدید روسها پل روی رودخانه ارس را بکلی خرابکرد و پس از آن آب رودخانه را تا جائیکه آب میگرفت و سوار میشد باراضی قره‌باغ انداخت، با همه این تفاصیل، آغا محمدخان از عزم خود منصرف نگردید، و تصمیم خود را بهیچ‌وجه تغییر نداد، و فوراً دستور داد که قایقها و مشگهائی برای عبور درست کردند، و با وجود اینکه جمعی از لشکریانش بواسطه طغیان آب در رودخانه غرق شدند، معذلک مرد با تصمیم و با عزم و اراده آهنین عبور کرد و شیشه را گرفت، و پیش از اینکه شیشه بتصرف آغامحمدخان در آید و بشهر وارد شود ابراهیم خلیل‌خان از آنجا بیرون آمده بداغستان گریخته بود. آغامحمدخان در ۱۷ ذیحجه وارد شیشه شد و در ۲۱ ذیحجه ۱۲۱۱ قمری، یعنی پس از اینکه ۵ روز از ورود او گذشت، شبانگاه، بدست گماشتگان خود کشته شد. پس از کشته شدنش، اردویی که با خود به قره‌باغ برده و همچنین سپاهی که در آدینه بازار بود، باستثنای عده کمی، بقیه بکلی پراکنده شدند.[۳]

ابراهیم خلیل‌خان پس از واقع شدن قضیه آغامحمدخان به مقر حکومتی خود (شیشه یا پناه‌آباد) بازگشت و دستور داد که نعش او را بطور امانت گذاشته در آنجا دفن نمایند تا اینکه از طرف شاه تازه برای بردن جنازه اقدام بعمل آید و برای اینکه میان او و فتحعلیشاه جانشین آغامحمدخان صلح و آشتی دائمی برقرار باشد دختر ابراهیم خلیل‌خان آغا بیگم مشهوره به آغا باجی، بزوجیت شاه درآمد، لکن فتحعلیشاه بواسطه زحماتیکه ابراهیم خلیل‌خان به عمویش آغا محمدخان وارد آورده بود، و باعث دوبار لشگرکشیش به قفقاز و سرانجام به کشته شدن او منتهی گردید، و یا بجهات دیگر، از روز اول، از دختر او خوشش نیامد، و با وجود اینکه فتحعلیشاه مردی حشری و خیلی عیاش بود، معذلک، با او تا آخر عمر بغل‌خوابی ننمود و او را طلاق هم نداد و در حال انزواء در قم میزیست.[۴]

ابراهیم خلیل‌خان در سال ۱۲۲۰ ه‍. ق. سیسیانوف، سردار روسی را، به شوشی[۵] راه داده و او ببهانه حفظ شوشی از تعرض لشگر ایران، ستاد لشکری ترتیب داد و در آنجا گذاشت، و خود به گنجه بازگشت. پس از کشته شدن سیسیانوف در سال ۱۲۲۰ قمری، در بادکوبه، بتوسط ابراهیم‌خان، پسرعم حسینقلی‌خان حاکم بادکوبه، عده‌ای از خوانین و امراء قفقاز از قبیل ابراهیم خلیل‌خان جوانشیر و سلیم‌خان شکی و غیره، بواسطه بی‌اطلاعی از جریان امور بخیال اینکه اگر این سردار روس کشته شد دیگر کسی نخواهد بود که مزاحم و متعرض آنان گردد، پس از جنگ روسها حتماً نجات یافته و دیگر آزاد شدند؛ بنابراین تصورات، از سازش با روسها دست کشیدند، و دوباره مانند گذشته بطرف ایران متمایل گردیدند. ابراهیم خلیل‌خان پشیمانی خود را از سازش با روسها کتباً به دربار ایران اشعار داشته و ضمناً برای بیرون کردن عده‌ای افسر و سرباز روس که شوشی را اشغال کرده بودند، از دولت ایران استمداد نمود. دولت ایران در سال ۱۲۲۱ قمری جمعی از سرکردگان معتبر خود از قبیل حسینخان سردار قاجار قزوینی، اسمعیل خان دامغانی و امان‌اللّٰه خان افشار حاکم خمسه را برای یاری او فرستاد. پیش از رفتن اینان فرج‌اللّٰه‌خان، از رؤسای بزرگ ایل شاهسون، و ابوالفتح‌خان، پسر ابراهیم خلیل‌خان، به اعانت او شتافته بودند لکن پیش از اینکه عده مزبور بشوشی برسند، جعفر قلیخان، نوه ابراهیم خلیل‌خان، پسر حسنخان، که با عم خود دشمنی دیرینه داشت و بعد باین فکر که، پس از از بین بردن کسان خود، به مساعدت و حمایت روسها، حتماً والی قره‌باغ خواهد شد؛ سرگرد روسی را با سیصد نفر سرباز روس برداشته شبانه بر بالین جد خود رفت، و پیرمرد را با ۳۱ نفر از اهل و عیال و بستگان را در آن شب با کمک روسها کشت. از کشته شدن ابراهیم خلیل خان، روسها بجای اینکه جعفر قلیخان را حاکم کنند، امور قره‌باغ را بظاهر به مهدیقلی‌خان پسر ابراهیم خلیل‌خان واگذار نمودند، و خود باستحکام قلعه شوشی و حفظ حدود و ثغور قره‌باغ پرداختند.

پس از چندی مهدیقلی‌خان جوانشیر، از تطاول گماشتگان روس، به ستوه آمده در سال ۱۲۳۵ قمری بتهران آمد و به ایران پناهنده گردید، و در جنگ دوم روس و ایران (۱۲۴۱- ۱۲۴۳ قمری) داخل ارتش ایران شده و در جبهه شوشی، مشغول به نبرد با روسها گردید و بر حسب دستور عباس میرزا نائب‌السلطنه پس از سقوط گنجه مأمور شد که ایلات قره‌باغ را به قراجه‌داغ (ارسباران) کوچ دهد.


  1. دستگیر شدن عبدالصمد بیک در منتظم ناصری جلد سوم صفحه ۵۷ در حدود تهران ذکر شده و ناسخ‌التواریخ در جلد اول قاجاریه صفحه ۳۷ در حدود آذربایجان و روضةالصفاء جلد نهم در حدود خمسه (زنجان) ذکر کرده‌اند. عبدالصمد بیک را بعضی از مورخین عموزاده و بعضی دیگر او را برادرزاده ابراهیم خلیل‌خان نوشته‌اند.
  2. مراد از آبگینه اشاره است بشهر شیشه.
  3. طرز معمولی لشکرکشی ممالک مشرق زمین و تشکیلات بی‌اساس آن و قائم بودن تشکیلات مملکت بوجود یکنفر.
  4. پیش از آنکه آغاباجی زن دوازدهم فتحعلیشاه شود، فتحعلیشاه چهار زن معقوده دیگریهم داشت و آغاباجی، در ابتداء صیغه او گردید و پس از اینکه آسیه خانم، دختر محمد خان قاجار قویونلو، خالوی آغا محمدخان، و خواهر سلیمانخان اعتضادالدوله، و مادر ابراهیم‌خان ظهیرالدوله و محمدقلی میرزا ملک‌آرا، در مازندران درگذشت، آغا باجی بجای آسیه خانم بعقد دائمی فتحعلیشاه در آمد و در قم مقر دائمی خود با دم و دستگاه مفصل میزیست و سرانجام در سال ۱۲۴۸ قمری در گذشت و در همانجا بخاک سپرده شد.
  5. شوشی همان شیشه یا پناه‌آباد است.