شاهنامه (تصحیح ژول مل)/گفتار در آفرینش مردم
ظاهر
گفتار در آفرینش مردم
چو زین بگذری مردم آمد پدید | شد این بندها را سراسر کلید | |||||
سرش راست بر شد چو سرو بلند | بگفتار خوب و خرد کاربند | |||||
پذیرندهٔ هوش و رای و خرد | مر او را دد و دام فرمان برد | |||||
ز راه خرد بنگری اندکی | که معنی مردم چه باشد یکی | |||||
مگر مردمی خیره دانی همی | جز این را نشانی ندانی همی | ۶۵ | ||||
ترا از دو گیتی برآوردهاند | بچندین میانجی به پروردهاند | |||||
نخستین فطرت پسین شمار | توئی خویشتن را ببازی مدار | |||||
شنیدم ز دانا دگرگونه زین | چه دانیم راز جهان آفرین | |||||
نگه کن سرنجام خود را به بین | چو کاری بیابی بهی برگزین | |||||
برنج اندر آری تنت را رواست | که خود رنج بردن بدانش سزاست | ۷۰ | ||||
چو خواهی که یابی ز هر بد رها | سر اندر نیآری بدام بلا | |||||
بوی در دو گیتی ز بد رستگار | نکوکار گردی برِ کردگار | |||||
نگه کن ازین گنبد تیزگرد | که درمان ازویست ازویست درد | |||||
نه گشت زمانه بفرسایدش | نه این رنج و تیمار بگزایدش | |||||
نه از جنبش آرام گیرد همی | نه چون ما تباهی پذیرد همی | ۷۵ | ||||
ازو دان فزونی ازو دان شمار | بد و نیک نزدیک او آشکار |