شاهنامه (تصحیح ژول مل)/گفتار اندر زادن دختر ایرج
ظاهر
گفتار اندر زادن دختر ایرج
برآمد برین نیز یکچند گاه | شبستان ایرج نگه کرد شاه | |||||
فریدون شبستان یکایک بگشت | بر آن ماه رویان همه بر گذشت | |||||
یکی خوب چهره پرستنده دید | کجا نام او بود ماه آفرید | ۵۹۵ | ||||
که ایرج بدو مهر بسیار داشت | قضا را کنیزک ازو بار داشت | |||||
پری چهرهرا بچه بد در نهان | از آن شاد شد شهریار جهان | |||||
از آن خوب رخ شد دلش پر امید | بکین پسر داد دلرا امید | |||||
چو هنگام زادن بر آمد پدید | یکی دختر آمد ز ماه آفرید | |||||
شد امّید کوتاه بر شه دراز | بپروردش اورا بشادی و ناز | ۶۰۰ | ||||
جهانی گرفتند بپروردنش | برآمد بناز و بزرگی تنش | |||||
مر آن لاله رخرا زسر تا بیای | تو گفتی مگر ابرجستی بجای | |||||
چو بر جست و آمدش هنگام شوی | چو پروین شدش روی و چون قیر موی | |||||
نیا نامزد که شویش پشنگ | بدو داد و چندی درآمد درنگ | |||||
پشنگ آنکه پور برادرش بود | نژاد از گرانمایه گوهرش بود | ۶۰۵ | ||||
گوی بود از تخم جمشید شاه | سزاوار شاهی و تخت و کلاه | |||||
بدادش بدآن نام بردا شوی | و یکچند گاهی برآمد بروی |