شاهنامه (تصحیح ژول مل)/کشته شدن تور بر دست منوچهر

از ویکی‌نبشته

کشته شدن تور بر دست منوچهر

  چو از روز رخشنده نیمی برفت دل هر دو جنگی ز کینه بنفت  
  بتدبیر با یکدیگر ساختند همه راه بیهوده انداختند  
  که چون شب شود ما شبیخون کنیم همه دشت و هامون پر از خون کنیم  ۸۸۵
  چو آمد شب و روز شد در نهان سیاهی گرفته سراسر جهان  
  دو بیدادگر بشکر آراستند شبیخون همی بآرزو خواستند  
  چو کار آگهان آگهی یافتند دوان زی منوچهر بشتافتند  
  شنیده به پیش منوچهر شاه بگفتند تا برنشاند سیاه  
  منوچهر بشنید و بگشاید گوش سوی چاره شد مرد بسیار هوش  ۸۹۰
  سپهرا سراسر بقارن سپرد کمین گاه بگزید سالار گرد  
  ببرد از سران نامور سی هزار دلیران و گردان و خنجر گزار  
  کمین گاهرا جای شایسته دید سواران جنگی و بایسته دید  
  چو شب تیره شد تور با صد هزار بیآمد کمر بستة کارزار  
  شبیخون شگالیده و ساخته ستانرا به ابر اندر افراخته  ۸۹۵
  چو آمد سپه دید برجای خویش درفش فروزنده بر پای خویش  
  جز از جنگ و پیکار چاره ندید خروش از میان سپه برکشید  
  زگرد سواران هوا بست میغ چو برق درخشنده پولاد تیغ  
  هوا را تو گفتی همه برافروخت چو الماس روی زمینرا بسوخت  
  بمغز اندرون بانگ پولاد خاست به ابر اندرون آتش و باد خاست  ۹۰۰
  برآورد شاه از کمین گاه سر نبد توررا از دو رویه گذر  
  عنانرا بپیچید و برگاشت روی برآمد زلشکر همی های و هوی  
  دمان از پس اندر منوچهر شاه رسید اندر آن نامور کینه خواه  
  یکی بانگ بر زد بیدادگر که باش ای ستمکار پرخاشگر  
  ببرّی سر بی گناهان چنین ندانی که جوید جهان از تو کین  ۹۰۵
  یکی نیزه انداخت بر پشت اوی نگونسار شد خنجر از مشت اوی  
  زرین برگفتش بکردار باد بزد بر زمین داد مردی بداد  
  سرش را همانگه زتن دور کرد دد و دامرا از تنش سور کرد  
  بیآمد بلشکر گه خویش باز بدید آن نشان نشیب فراز