شاهنامه (تصحیح ژول مل)/پیغام فرستادن پسران نزد فریدون
ظاهر
پیغام فرستادن پسران نزد فریدون
| فرستاده آمد دلی پر سخن | سخنرا سر دید پیدا نه بن | |||||
| ابا پیل و با گنج و با خواسته | بدرگاه شاه آمد آراسته | |||||
| چو نزد فریدون رسید آگهی | بفرمود تا تخت شاهنشهی | |||||
| بدیبای رومی بیآراستند | کلاه کیانی به پیراستند | ۶۸۰ | ||||
| نشست از بر تخت پیروزه شاه | چو سرو سهی بر سرش گرد ماه | |||||
| با تاج و با طوق و با گوشوار | چنان چون بود در خور شهریار | |||||
| خجسته منوچهر بر درست شاه | نشسته بسر بر نهاده کلاه | |||||
| دو رویه بزرگان کشیده رده | سرا پای یکسر بزر آزرده | |||||
| بزرّین عمود و بزرّین کمر | زمین کرده خورشید گون سر بسر | ۶۸۵ | ||||
| بیک دست بر بسته شیر و پلنگ | بدست دگر ژنده پیلان جنگ | |||||
| برون آمد از کاخ شاپور گرد | فرستادة سلم را پیش برد | |||||
| فرستاده چون دید درگاه شاه | پیاده دوان اندر آمد زراه | |||||
| چو نزدیک شاه فریدون رسید | سر تاج و تخت بلندش بدید | |||||
| زبالا فرو برد سر پیش اوی | همی بر زمین بر بمالید روی | ۶۹۰ | ||||
| گرانمایه شاه جهان کدخدای | بکرسی زرینش بفرمود جای | |||||
| فرستاده بر شاه کرد آفرین | کی ای نازش تاج و تخت و نگین | |||||
| زمین گلشن از پایة تخت تست | زمان روشن از مایة بخت تست | |||||
| همه بندة خاک پای تو ایم | همه پاک زنده برای تو ایم | |||||
| چو بر آفرین شاه بکشاد چهر | فرستاده پیشش بگسترد مهر | ۶۹۵ | ||||
| کشاده زبان مرد بسیار هوش | بدو داد شاه جهاندار گوش | |||||
| پیام دو خونی بگفتن گرفت | همه راستیها نهفتن گرفت | |||||
| زکردار بد پوزش آراستن | منوچهر را نزد خود خواستن | |||||
| میان بستن او را بسان رهی | سپردن بود تاج و تخت مهی | |||||
| خریدن ازو باز خون پدر | بدینار و دیبا گنج و گهر | ۷۰۰ | ||||
| فرستاده گفت و سپهبد شنید | مر آن بند را پاسخ آمد کلید | |||||