پرش به محتوا

شاهنامه (تصحیح ترنر ماکان)/گفتار اندر ستایش خرد

از ویکی‌نبشته

گفتار اندر ستایش خرد

  کنون ای خردمند ارجِ خرد بدین جایگه گفتن اندر خورد  
  بگو تا چه داری بیار از خرد که گوش نیوشنده زو برخورد  
  خرد بهتر از هر چه ایزدت داد ستایش خرد را به از راه داد  
  خرد افسر شهریاران بود خرد زیور نامداران بود  
  خرد زندهٔ جاودانی شناس خرد مایهٔ زندگانی شناس  
  خرد رهنمای و خرد دلگشای خرد دست گیرد بهر دو سرای  
  ازو شادمانی وزو مردمیست ازویت فزونی وزویت کمیست  
  خرد تیره و مرد روشن روان نباشد همی شادمان یک زمان  
  چه گفت آن هنرمند مردِ خرد که دانا ز گفتار او برخورد  
  کسی کو خرد را ندارد ز پیش دلش گردد از کردهٔ خویش ریش  
  هشیوار دیوانه خواند ورا همان خویش بیگانه خواند ورا  
  ازوئی بهر دو سرای ارجمند گسسته خرد پای دارد به بند  
  خرد چشم جان است چون بنگری تو بی چشم شادان جهان نسپری  
  نخست آفرینش خرد را شناس نگهبانِ جان است و وانِ سپاس  
  سپاس تو گوش است و چشم و زبان کزین سه رسد نیک و بد بی‌گمان  
  خرد را و جان را که یارد ستود و گر من ستایم که یارد شنود  
  حکیما چو کس نیست گفتن چه سود ازین پس بگو کافرینش چه بود  
  توئی کردهٔ کردگارِ جهان شناسی همی آشکار و نهان  
  همیشه خرد را تو دستور دار بدو جانت از ناسزا دور دار  
  بگفتار دانندگان راه جوی به گیتی بپوی و بهر کس بگوی  
  ز هر دانشی چون سخن بشنوی ز آموختن یک زمان نغنوی  
  چو دیدار یابی بشاخ سخن بدانی که دانش نباید به بن