سلامان و ابسال/رفتن ابسال بخلوت پیش سلامان

از ویکی‌نبشته
بر پایهٔ تصحیح شیخ عبدالقادر سرافراز، بمبئی، ۱۳۱۵ خورشیدی

(رفتن ابسال بخلوت پیش سلامان و تمتع یافتن ایشان از صحبت یکدیگر)

  چون سلامان مایل ابسال شد طالع ابسال فرّخ فال شد  
  یافت آن مهر قدیم او نوی شد بدو پیوند امّیدش قوی  
  فرصتی می‎جست تا بیگاه و گاه یابد اندر خلوت آن ماه راه  
  کام دل از لعل او حاصل کند جان شیرین با لبش واصل کند  
۶۴۰  تا شبی سویش بخلوت راه یافت نقد جان بر دست پیش او شتافت  
  همچو سایه پیش پای او فتاد وز تواضع رو بپای او نهاد  
  شد سلامان نیز با صد عز و ناز کرد دست مرحمت سویش دراز  
  چون قبا تنگ اندر آغوشش گرفت کام جان از چشمهٔ نوشش گرفت  
  هر دو را از بوسه شد آغاز کار زآنکه بوس آمد قلاووز کنار  
۶۴۵  بس که میسودند با هم لب بلب شد لبالب هر دو را جام طرب  
  گر چه لبهاشان بهم بسیار سود مانده باقی آنچه اصل کار بود  
  بهر سودائی که در سر داشتند پردهٔ شرم از میان برداشتند  
  شد کشاده در میان بندی که بود سخت تر شد میل پیوندی که بود  
  داشت شکّر آن یکی شیر این دگر شد بهم آمیخته شیر و شکر  
۶۵۰  کام جان پر شیر و شکّر بود شان تا شکر خوب سحر بربود شان