سلامان و ابسال/بیدار شدن سلامان از خواب شب و طلب داشتن ابسال را به مجلس طرب

از ویکی‌نبشته
بر پایهٔ تصحیح شیخ عبدالقادر سرافراز، بمبئی، ۱۳۱۵ خورشیدی

(بیدار شدن سلامان از خواب شب و طلب)

(داشتن ابسال را بمجلس طرب)

  صبحدم کین شاهد مشکین نقاب بهر خواب آلودگان از رزّ ناب  
  میلها زین طاق زنگاری کشید دیدها را کحل بیداری کشید  
  خاست شهزاده ز بستر کامیاب چشمی از بیداری شب نیم خواب  
  خارخاری از خمار شب درو جنبشی از شوق یار شب درو  
۶۵۵  خاطرش از بهر دفع آن خمار جرعهٔ می‎خواست لیک از لعل یار  
  یار را بی‎زحمت اغیار خواند پهلوی خود بر سر مسند نشاند  
  برقع شرم از جمالش باز کرد عشرت دوشینه با او ساز کرد  
  روز دیگر هم بدین دستور بود چشم زخم دهر ازیشان دور بود  
  روز هفته هفته شد مه ماه سال ماه و سالی خالی از رنج و ملال  
۶۶۰  همّتش آن بود کآن عیش و طرب نی بروز افتد ز یکدیگر نه شب  
  لیک دور چرخ میگفت از کمین نیست داب من که بگذارم چنین  
  ای بسا صحبت که روز انگیختم چون شب آمد سلک آن بگسیختم  
  وی بسا دولت که دادم وقت شام صبحدم را نوبت آن شد تمام