پرش به محتوا

سلامان و ابسال/حکایت گریختن قطران شاعر از بسیاری عطای ممدوح خود فضلون

از ویکی‌نبشته
بر پایهٔ تصحیح شیخ عبدالقادر سرافراز، بمبئی، ۱۳۱۵ خورشیدی

(حکایت گریختن قطران شاعر از بسیاری‎ٔ عطای ممدوح خود فضلون)

  بود قطران نکته دانی سحر ساز قطرهٔ از کلک او دریای راز  
  بهر دریا بخششی فضلون لقب گفت مدحی سر بسر فضل و ادب  
  طبع فضلون چون بر آن اقبال کرد دامنش از مال مالامال کرد  
  روز دیگر مدحت او را بخواند ضعف اول سیم و زر بر وی فشاند  
۵۵۰  همچنین روز دگر این کار کرد روزها این کار را تکرار کرد  
  شد ز بس تضعیف چندان آن صله که بتنگ آمد از آنش حوصله  
  چون در آمد شب چو برق از جای جست وز حریم فضل فضلون بار بست  
  بامدادانش طلب کرد و نیافت گفت مسکین روی از این دولت بتافت  
  بودیم تا دست بر بذل درم با ویم این بود دستور کرم  
۵۵۵  لیک او را تاب این بخشش نبود در سفر زین آستان کوشش نمود