سلامان و ابسال/حکایت آن منافق و آن مومن صادق

از ویکی‌نبشته
سلامان و ابسال از جامی
حکایت آن منافق و آن مؤمن صادق که ردای وی را در ردای خود به پیچید و در کورهٔ آتش نهاد، ردای منافق بسوخت و ردای مؤمن سالم بماند
بر پایهٔ تصحیح شیخ عبدالقادر سرافراز، بمبئی، ۱۳۱۵ خورشیدی

(حکایت آن منافق و آن مؤمن صادق که ردای وی را در)

(ردای خود به پیچید و در کورهٔ آتش نهاد، ردای)

(منافق بسوخت و ردای مؤمن سالم بماند)

  دین‌پرستی کورهٔ آتش به پیش گرم چون آتش بکسب و کار خویش  
  با منافق شیوهٔ در دین دورنگ از پیء اثبات دین برداشت جنگ  
  آن منافق گفت با این دین‌پرست هان بیار ار حجّتی داری بدست  
۹۲۵  زو ردایش را طلب کرد از نخست در ردای خویشتن پیچید چست  
  در میان کورهٔ آتش نهاد در ردای خصم دین آتش فتاد  
  ماند سالم زآن ردای مرد دین هین ببین خاصّیّت نور یقین  
  کآن درونی سوخت چون خاشاک و خس وآنچه بیرون بود سالم ماند و بس