سلامان و ابسال/جواب گفتن سلامان حکیم را
ظاهر
(جواب گفتن سلامان حکیم را)
چون سلامان از حکیم اینها شنید | بوی حکمت بر مشام او وزید | |||||
گفت ای جان فلاطون از تو شاد | صد ارسطو زیر فرمان تو باد | |||||
عقلها بودند از آغاز ده | ساختی ده را تو اکنون یازده | |||||
من نهاده روی در راه تو ام | کمترین شاگرد درگاه تو ام | |||||
۷۴۵ | هرچه گفتی عین حکمت یافتم | در قبول آن بجان بشتافتم | ||||
لیک بر رای منیرت روشنست | کاختیار کار بیرون از منست | |||||
قدرت فاعل بقدر قابل است | قابلیت نی بجعل جاعل است | |||||
هرچه آن را من ز اول قابلم | کی توانم کآخر از وی بگسلم | |||||
بلکه هست از قدرت فاعل بدر | برخلاف آن برون دادن اثر |