دیوان حافظ/مطلب طاعت و پیمان صلاح از من مست
ظاهر
۲۴ | مطلب طاعت و پیمان و صلاح از من مست | که به پیمانهکشی شهره شدم روز الست | ۲۰ | |||
من هماندم که وضو ساختم از چشمهٔ عشق | چار تکبیر زدم یکسره بر هر چه که هست | |||||
می بده تا دهمت آگهی از سرّ قضا | که بروی که شدم عاشق و از بوی که مست | |||||
کمر کوه کمست از کمر مور اینجا | ناامید از در رحمت مشو ای باده پرست | |||||
بجز آن نرگس مستانه که چشمش مرساد | زیر این طارم فیروزه کسی خوش ننشست | |||||
جان فدای دهنش باد که در باغ نظر | چمن آرای جهان خوشتر از این غنچه نبست | |||||
حافظ از دولت عشق تو سلیمانی شد | ||||||
یعنی از وصل تواش نیست بجز باد بدست |