دیوان حافظ/ز دلبرم که رساند نوازش قلمی
ظاهر
۴۷۱ | ز دلبرم که رساند نوازش قلمی | کجاست پیک صبا گر همیکند کرمی | ۴۷۶ | |||
قیاس کردم و تدبیر عقل در ره عشق | چو شبنمی است که بر بحر میکشد رقمی | |||||
بیا که خرقهٔ من گر چه رهن میکدههاست | ز مال وقف نبینی بنام من درمی | |||||
حدیث چون و چرا دردسر دهد ایدل | پیاله گیر و بیاسا ز عمر خویش دمی | |||||
طبیب راه نشین درد عشق نشناسد | برو بدست کن ای مرده دل مسیح دمی | |||||
دلم گرفت ز سالوس و طبل زیر گلیم | به آنکه بر در میخانه برکشم علمی | |||||
بیا که وقت شناسان دو کون بفروشند[۱] | بیک پیاله می صاف و صحبت صنمی | |||||
دوام عیش و تنعّم نه شیوهٔ عشقست | اگر معاشر مائی بنوش نیش غمی | |||||
نمیکنم گلهٔ لیک ابر رحمت دوست | بکشته زار[۲] جگرتشنگان نداد نمی | |||||
چرا بیک نی قندش نمیخرند آنکس | که کرد صد شکرافشانی از نی قلمی | |||||
سزای قدر تو شاها بدست حافظ نیست | ||||||
جز از دعای شبیّ و نیاز صبحدمی |