دیوان حافظ/در دیر مغان آمد یارم قدحی در دست
ظاهر
۲۷ | در دیر مغان آمد یارم قدحی در دست | مست از می و میخواران از نرگس مستش مست | ۷۰ | |||
در نعل سمند او شکل مه نو پیدا | وز قدّ بلند او بالای صنوبر پست | |||||
آخر بچه گویم هست از خود خبرم چون نیست | وز بهر چه گویم نیست با وی نظرم چون هست | |||||
شمع دل دمسازم بنشست چو او برخاست | و افغان ز نظربازان برخاست چو او بنشست | |||||
گر غالیه خوش بو شد در گیسوی او پیچید | ور وسمه کمانکش گشت در ابروی او پیوست | |||||
بازآی که بازآید عُمر شدهٔ حافظ | هر چند که ناید باز تیری که بشد از شست |