دیوان حافظ/در این زمانه رفیقی که خالی از خلل است
ظاهر
۴۵ | درین زمانه رفیقی که خالی از خللست | صراحی می ناب و سفینهٔ غزلست | ۵۲ | |||
جریده رو که گذرگاه عافیت تنگست | پیاله گیر که عمر عزیز بیبدلست | |||||
نه من ز بیعملی در جهان ملولم و بس | ملالت علما هم ز علم بی عملست | |||||
بچشم عقل در این رهگذار پرآشوب | جهان و کار جهان بیثبات و بی محلست | |||||
بگیر طرّهٔ مهچهرهٔ و قصّه مخوان | که سعد و نحس ز تأثیر زهره و زحلست | |||||
دلم امید فراوان بوصل روی تو داشت | ولی اجل بره عُمر رهزن املست | |||||
بهیچ دور نخواهند یافت هشیارش | ||||||
چنین که حافظ ما مست بادهٔ ازلست |