دیوان حافظ/بیا که قصر امل سخت سست بنیادست
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
بنال بلبل اگر با منت سر یاریست | دیوان حافظ از حافظ بیا که قصر امل سخت سست بنیادست |
بیمهر رخت روز مرا نور نماندست |
تصحیح: محمد قزوینی و دکتر قاسم غنی |
۳۷ | بیا که قصر امل سخت سست بنیادست | بیار باده که بنیاد عمر بر بادست[۱] | ۹۴ | |
غلام همّت آنم که زیر چرخ کبود | ز هر چه رنگ تعلّق پذیرد آزادست | |||
چگویمت که بمیخانه دوش مست و خراب | سروش عالم غیبم چه مژدها دادست | |||
که ای بلندنظر شاهباز سدره نشین | نشیمن تو نه این کنج محنت آبادست | |||
تو را ز کنگرهٔ عرش میزنند صفیر | ندانمت که در این دامگه چه افتادست | |||
نصیحتی کنمت یاد گیر و در عمل آر | که این حدیث ز پیر طریقتم یادست | |||
غم جهان مخور و پند من مبر از یاد | که این لطیفهٔ عشقم ز رهروی یادست | |||
رضا بداده بده وز جبین گره بگشای | که بر من و تو در اختیار نگشادست | |||
مجو درستی عهد از جهان سست نهاد | که این عجوز عروس هزاردامادست | |||
نشان عهد و وفا نیست در تبسم گُل | بِنال بلبل بیدل که جای فریادست | |||
حسد چه میبری ای سست نظم بر حافظ | ||||
قبول خاطر و لطف سخن خدادادست |
- ↑ این غزل باستقبال غزلی از واحدی است که مطلع آن اینست: «مباش بندهٔ آن کز غم تو آزادست غمش مخور که بغم خوردن تو دلشادست»