دیوان حافظ/ای هدهد صبا به سبا می‌فرستمت

از ویکی‌نبشته
۹۰  ای هدهد صبا بسبا می‌فرستمت بنگر که از کجا بکجا می‌فرستمت  ۳۰
  حیفست طایری چو تو در خاکدان غم زاینجا بآشیان وفا می‌فرستمت  
  در راه عشق مرحلهٔ قرب و بعد نیست می‌بینمت عیان و دعا می‌فرستمت  
  هر صبح و شام قافلهٔ از دعای خیر در صحبت شمال و صبا می‌فرستمت  
  تا لشکر غمت نکند ملک دل خراب جان عزیز خود بنوا می‌فرستمت  
  ای غایب از نظر که شدی همنشین دل میگویمت دعا و ثنا می‌فرستمت  
  در روی خود تفرّج صنع خدای کن کایینهٔ خدای نما می‌فرستمت  
  تا مطربان ز شوق منت آگهی دهند قول و غزل بساز و نوا می‌فرستمت  
  ساقی بیا که هاتف غیبم بمژده گفت با درد صبر کن که دوا می‌فرستمت  
  حافظ سرود مجلس ما ذکر خیر تست  
  بشتاب هان که اسب و قبا می‌فرستمت