پرش به محتوا

دیوان حافظ/ای روی ماه منظر تو نوبهار حسن

از ویکی‌نبشته
۳۹۴  ای روی ماه منظر تو نوبهار حسن خال و خط تو مرکز حسن و مدار حُسن  ۳۸۴
  در چشم پرخمار تو پنهان فسون[۱] سحر در زلف بیقرار تو پیدا قرار حُسن  
  ماهی نتافت همچو تو از بُرج نیکوئی سروی نخاست چون قدت از جویبار حُسن  
  خرّم شد از ملاحت تو عهد دلبری فرّخ شد از لطافت تو روزگار حُسن  
  از دام زلف و دانهٔ خال تو در جهان یک مرغ دل نماند نگشته شکار حُسن  
  دایم بلطف دایهٔ طبع از میان جان می‌پرورد بناز ترا در کنار حُسن  
  گرد لبت بنفشه از آن تازه و ترست کاب حیات میخورد از جویبار [۲] حُسن  
  حافظ طمع برید که بیند نظیر تو  
  دیّار نیست جز رخت اندر دیار حُسن  


  1. نخ: فنون،
  2. چنین است در اغلب نسخ، ق س و سودی: چشمه‌سار،