دیوان حافظ/افسر سلطان گل پیدا شد از طرف چمن
ظاهر
۳۹۰ | افسر سلطان گل پیدا شد از طرف چمن | مقدمش یا رب مبارک باد بر سرو و سمن | ۴۰۲ | |||
خوش بجای خویشتن بود این نشست خسروی | تا نشیند هر کسی اکنون بجای خویشتن | |||||
خاتم جم را بشارت ده بحسن خاتمت | کاسم اعظم کرد از او کوتاه دست اهرمن | |||||
تا ابد معمور باد این خانه کز خاک درش | هر نفس با بوی رحمن میوزد باد یمن | |||||
شوکت پور پشنگ و تیغ عالمگیر او | در همه شهنامها شد داستان انجمن | |||||
خنگ چوگانیّ چرخت رام شد در زیر زین | شهسوارا چون بمیدان آمدی گوئی بزن | |||||
جویبار ملک را آب روان شمشیر تست | تو درخت عدل بنشان بیخ بدخواهان بکن | |||||
بعد ازین نشکفت اگر با نکهت خلق خوشت | خیزد از صحرای ایذج [۱] نافهٔ مشک ختن | |||||
گوشهگیران انتظار جلوهٔ خوش میکنند | برشکن طرف کلاه و برقع از رخ برفکن | |||||
مشورت با عقل کردم گفت حافظ می بنوش | ساقیا می ده بقول مستشار مؤتمن | |||||
ای صبا بر ساقی بزم اتابک عرضه دار | ||||||
تا از آن جام زرافشان جرعهٔ بخشد بمن |
- ↑ چنین است صریحاً (با الف و یاء دو نقطه در زیر و ذال معجمه و در آخر جیم) در نخ که نسخهٔ بسیار قدیمی قریب العصر با خواجه است، ق: ابدج، س: ابدح، خ م و سودی: ایرج، نسخ چاپی: ایران،– جمیع این صور مختلفه تصحیف و تحریف است و صواب همان ایذج است بطبق نخ، رجوع شود بحواشی آخر کتاب.