دیوان حافظ/از خون دل نوشتم نزدیک دوست نامه
ظاهر
۴۲۶ | از خون دل نوشتم نزدیک دوست نامه | انّی رأَیتُ دهراً من هجرک القیامه | ۴۱۸ | |||
دارم من از فراقش در دیده صد علامت | لیست دموع عینی هذا لنا العلامه | |||||
هر چند کازمودم از وی نبود سودم | من جرّب المجرّب حلّت به النّدامه | |||||
پرسیدم از طبیبی احوال دوست گفتا | فی بُعدها عذاب فی قربها السّلامه[۱] | |||||
گفتم ملامت آید گر گرد دوست گردم[۲] | و الله ما رَاَینا حبّاً بلا ملامه | |||||
حافظ چو طالب آمد جامی بجان شیرین[۳] | ||||||
حتّی یذوق منه کأساً من الکرامه |
- ↑ ر ی و سودی: فی قربها عذاب فی بعدها السّلامه.
- ↑ چنین است در اکثر نسخ، و بنابرین نسخ ربط مصراع ثانی باوّل چندان واضح نیست و چنانکه سودی در شرح دیوان حافظ گوید ظاهراً مصراع ثانی بتقدیر کلمه «گفت» است قبل از آن بنحویکه تمام آن جمله مقول قول معشوق باشد، ق: گفتم ز عشق رویت اندر ملامتم گفت، و ظاهراً این روایت اصلاح جدیدی است برای تخلّص از خدشهٔ مذکور.
- ↑ چنین است در اغلب نسخ و بنابرین نسخ جواب «چو» درست معلوم نیست چیست و گویا بتقدیر «میخرد جامی بجان شیرین» یا چنانکه سودی گوید «بده جامی بجان شیرین» و نحو ذلک باید باشد، نسخهٔ آقای رشید یاسمی: حافظ چو طالب آمد ساقی بیار جامی، و این نیز گویا اصلاح جدید است برای تخلّص از نقیصهٔ مذکور.