دیوان حافظ/آن ترک پریچهره که دوش از بر ما رفت
ظاهر
| ۸۲ | آن ترک پریچهره که دوش از بر ما رفت | آیا چه خطا دید که از راه خطا رفت | ۲۶ | |||
| تا رفت مرا از نظر آن چشم جهانبین | کس واقف ما نیست که از دیده چها رفت | |||||
| بر شمع نرفت از گذر آتش دل دوش | آن دود که از سوز جگر بر سر ما رفت | |||||
| دور از رخ تو دم بدم از گوشهٔ چشمم | سیلاب سرشک آمد و طوفان بلا رفت | |||||
| از پای فتادیم چو آمد غم هجران | در درد بمردیم چو از دست دوا رفت | |||||
| دل گفت وصالش بدعا باز توان یافت | عمریست که عمرم همه در کار دعا رفت | |||||
| احرام چه بندیم چو آن قبله نه اینجاست | در سعی چه کوشیم چو از مروه صفا رفت | |||||
| دی گفت طبیب از سر حسرت چو مرا دید | هیهات که رنج تو ز قانون شفا رفت | |||||
| ای دوست بپرسیدن حافظ قدمی نه | ||||||
| زان پیش که گویند که از دار فنا رفت | ||||||