دیوان حافظ/آنانکه خاک را بنظر کیمیا کنند
ظاهر
۱۹۶ | آنان که خاک را بنظر کیمیا کنند | آیا بود که گوشهٔ چشمی بما کنند | ۱۲۶ | |||
دردم نهفته به ز طبیبان مدّعی | باشد که از خزانهٔ غیبم دوا کنند | |||||
معشوق چون نقاب ز رخ در نمیکشد | هر کس حکایتی بتصوّر چرا کنند | |||||
چون حسن عاقبت نه به رندیّ و زاهدیست | آن به که کار خود بعنایت رها کنند | |||||
بیمعرفت مباش که در من یزید عشق | اهل نظر معامله با آشنا کنند | |||||
حالی درون پرده بسی فتنه میرود | تا آن زمان که پرده برافتد چها کنند | |||||
گر سنگ از این حدیث بنالد عجب مدار | صاحبدلان حکایت دل خوش ادا کنند | |||||
می خور که صد گناه ز اغیار در حجاب | بهتر ز طاعتی که بروی و ریا کنند | |||||
پیراهنی که آید ازو بوی یوسفم | ترسم برادران غیورش قبا کنند | |||||
بگذر بکوی میکده تا زمرهٔ حُضور | اوقات خود ز بهر تو صرف دعا کنند | |||||
پنهان ز حاسدان بخودم خوان که منعمان | خیر نهان برای رضای خدا کنند | |||||
حافظ دوام وصل میسّر نمیشود | ||||||
شاهان کم التفات بحال گدا کنند |