دیوان حافظ/آنکس که بدست جام دارد
ظاهر
| ۱۱۸ | آنکس که بدست جام دارد | سلطانی جم مدام دارد | ۱۴۹ | |||
| آبی که خضر حیات ازو یافت | در میکده جو که جام دارد | |||||
| سررشتهٔ جان بجام بگذار | کاین رشته از او نظام دارد | |||||
| ما و می و زاهدان و تقوی | تا یار سر کدام دارد | |||||
| بیرون ز لب تو ساقیا نیست | در دور کسی که کام دارد | |||||
| نرگس همه شیوهای مستی | از چشم خوشت بوام دارد | |||||
| ذکر رُخ و زلف تو دلم را | وردیست که صبح و شام دارد | |||||
| بر سینهٔ ریش دردمندان | لعلت نمکی تمام دارد | |||||
| در چاه ذقن چو حافظ ای جان | ||||||
| حسن تو دو صد غلام دارد | ||||||