دیوان بیدل دهلوی/غزلیات/نه طرح باغ و نه گلشن فکندهاند اینجا
ظاهر
نه طرح باغ و نه گلشن فکندهاند اینجا | در آب آینه روغن فکندهاند اینجا | |||||
غبار قافلهٔ عبرتی که پیدا نیست | همه به دیدهٔ روشن فکناهاند اینجا | |||||
رسیدهگیر به معراج امتیاز چو شمع | همان سری که زگردن فکندهاند اینجا | |||||
جنون مکنکه دلیران عرصهٔ تحقیق | سپر ز خجلت جوشن فکندهاند اینجا | |||||
یکیست حاصل و آفت به مزرعیکه شبی | ز دانه مور به خرمن فکندهاند اینجا | |||||
به صید خواهش دنیای دون دلیر متاز | هزار مرد ز یک زن فکندهاند اینجا | |||||
سر فسانه سلامتکه خوابناکی چند | غبار وادی ایمن فکندهاند اینجا | |||||
نهفته استتلاش محیط موجگوهر | یه روی آبله دامن فکندهاند اینجا | |||||
رموز دل نشود فاش بیچراغ یقین | نظر به خانه ز روزن فکندهاند اینجا | |||||
مقیم زاویهٔ اتفاق تسلیمم | بساط عافیت من فکندهاند اینجا | |||||
چو شمعگردن دعوی چسانکشم بیدل | سرم به دوش فکندن فکندهاند اینجا |