پرش به محتوا

تاریخ نو/۴۶

از ویکی‌نبشته

اصفهان رفته و از آنجا بعد از ورود نایب‌السلطنه به کرمان روانهٔ کرمان شدند.

ذکر ورود نایب‌السلطنهٔ مرحوم به کرمان و گرفتاری حسنعلی‌میرزا شجاع‌السلطنه

سرکار نایب‌السلطنه چنان‌که مذکور شد به سبب قحط و غلا در یزد نتوانستند اقامت فرمایند لشکریان را برداشته روانهٔ ولایت کرمان شدند و شجاع‌السلطنه حسنعلی‌میرزا از شنیدن این حکایات به استحکام ارگ از قلعهٔ کرمان کوشیده و امنای دولت خاقان مغفور نیز که با نایب‌السلطنه صفایی نداشتند دلداری‌ها به او داده او را بر مخالفت نایب‌السلطنه تحریص نمودند و نایب‌السلطنه بر محال کرمان وارد شده از خیالات ایشان مستحضر گردیده و ایشان را به نوشتن نوشتجات و فرستادن امنا و اظهار نمودن این‌که بر خود شما واضح است که حرکت ما به کرمان از راه اضطرار و الجاء واقع شده چراکه در یزد توقف ممکن نبود و نیتی به جز گذران زمستان تا عید نوروز و ایام بهار نداریم و واضح است که در این اوقات اگر باهم باشیم حاسدان و خائنان دولت منکوب و مخذول خواهند آمد و العیاذ باللّه اگر طریقی دیگر باشد به جز خندهٔ دشمنان چه حاصل خواهد شد و با این گفتگوها لشکر آذربایجان را تا یک منزلی کرمان رسانیدند و شاهزاده حسنعلی‌میرزا ارگ را که مشهور است به باغ نظر مضبوط ساخته و خود با فرستادگان نایب‌السلطنه به استقبال آمده و نایب‌السلطنه پادشاه مرحوم را به استقبال او فرستاده او را به اعزاز و احترام تمام وارد اردو گردانید و شاهزاده حسنعلی‌میرزا بعد از ورود به اردو در چادر نایب‌السلطنه منزل گزیده در همان شب دو فوج از سربازان آذربایجان مأمور شدند که گرماگرم بدون این‌که سخنی دیگر مفهوم شود روانهٔ ارگ شوند و افواج قاهره به ارگ رفته ارگ را گرفته بعد از تسخیر برج و باره شاهزاده حسنعلی‌میرزا را سرکار نایب‌السلطنه بی‌اختیار فرموده او را با دویست نفر سوار به دست محمد زمان‌خان قاجار سپرده به خدمت خاقان مغفور فرستادند و خاقان مغفور نیز شاهزاده حسنعلی‌میرزا را تا ایام حیات نایب‌السلطنه به طرز محبوسین نگهداری فرمودند پس از این مقدمات نایب‌السلطنه وارد کرمان شده لشکریان را جابه‌جا نموده آن زمستان تا ایام بهار به خوشدلی و خرمی به پایان رسید.

ذکر شمه‌ای از احوال مملکت خراسان و کیفیت آن سامان

در اوایل دولت خاقان مغفور بعد از مراجعت ولی‌خان قاجار که از طرف پادشاه سعید شهید با شش هزار نفر در مشهد مقدس رضوی به طرز مستحفظ و ساخلو بود نادرمیرزا ولد شاهرخ‌میرزا ولد رضا قلی‌میرزا ولد نادر شاه افشار که از نهیب سطوت لشکریان پادشاه سعید شهید دربه‌در دیار آوارگی شده بود از هرات عود نموده مشهد مقدس را به حیطهٔ تصرف خود درآورد و تا شش سال آن ولایت را محل آشوب و غوغا نمود چنان چه در کتاب مآثر سلطانی به تفضیل مذکور است.

پس از گرفتاری او به دست لشکریان خاقان مغفور و قتل او در دارالخلافهٔ تهران در حضور خاقان دو سال مملکت خراسان را به حسین‌خان سردار مرحمت فرمودند و او نیز به قدر عقل و ادراک خود صورت نظمی به آن ولایت داده بود و پس از مأموریت حسین‌خان سردار به حکومت و حراست مملکت ایروان شاهزاده محمدولی‌میرزا را خاقان مغفور والی مملکت خراسان فرمودند و شاهزادهٔ مذکور نیز به خراسان رفته خوانین آن مملکت را در اوایل حال با خود رام ساخته چند سالی به نحوی گذران فرموده بعد از چندی که عیسی‌خان تربتی[۱] را به قتل رسانید خوانین سرکش خراسان اتفاق کرده شاهزاده را در مشهد مقدس بی‌اختیار کرده محبوس نمودند و خواستند که به قتل شاهزاده اقدام نمایند، خوف و سطوت خاقان مغفور مانع این اراده شد بالاخره عذر شاهزاده را از مملکت خراسان خواسته و روانهٔ دارالخلافه‌اش ساختند و او به عذرهای ناموجه در خدمت خاقان مغفور متعذر آمدند.

خاقان مغفور شاهزاده حسنعلی‌میرزا را شجاع‌السلطنه لقب داده به خراسانش فرستادند و ایشان نیز به خراسان رفته تدبیری که در انتظام آن مملکت فرمودند آن بود که

  1. عیسی‌خان غلط ناسخ است، اسحق‌خان قرایی تربتی را شاهزاده محمدولی‌میرزا در مشهد مقدس به قتل رسانید اسحق‌خان خود اول سلسله بود، آباء و اجداد او رعیت و بسیار تنگدست بودند مشارالیه با جوهر ذاتی ترقی کرد و در خراسان مقتدر شد، از حکومت شاهزاده اسمی داشت - جمیع خوانین خراسان تابع امر و نهی اسحق‌خان بودند - پس از قتل او خراسان پرآشوب شد (نادر).