پرش به محتوا

تاریخ ایران باستان/قسمت اولی - کلیات/خطوط

از ویکی‌نبشته

میان زبانهای هند و اروپائی درجۀ اولی را زبانهای آریانی بمعنی اخص حائزاند، چه آثار ادبی این زبان‌ها لااقل تا قرن ۱۴ قبل از میلاد صعود می‌کند، و حال آنکه آثار شعبه‌های دیگر هند و اروپائی بالنسبه خیلی مستحدث است. ازاینجهت، در تقسیم ملل هند و اروپائی بشعب، شعبۀ آریانی شعبۀ اولی بشمار می‌آید.

از زبانهای ریشه‌ای فقط زبان چینی آثار وافری برای تحقیقات علمی دارد.

این زبان، هرچند در مدت قرون زیاد ترقی کرده، ولی در مدت چهل قرن در همان مرحلۀ ریشه‌ای باقی مانده.

زبانها مانند اشخاص بوجود آمده عمر می‌کنند و می‌میرند. چیزی که اکنون به عقیدۀ علماء فن مسلم میباشد این است، که دیگر زبانی بوجود نخواهد آمد، زیرا روی کرۀ زمین مردمی نیست، که در احوال بکلی ابتدائی بوده نتواند تکلم کند.

پس من بعد، همین زبانها که هستند، ترقی خواهند کرد و از تنۀ هر زبانی شاخه‌هائی خواهد روئید. این ترقی زبان ممکن است ذاتی باشد یا از تأثیر زبانهای خارجی، بخصوص که روابط بین المللی کنونی بیش از زمانهای سابق است.

خطوط

خط هم مانند زبان به عقیدۀ اهل فن بمرور دهور پدید آمده و خردخرد ترقی کرده تا بدین مرحله رسیده. معلوم است، که تمام ملل یا اقوام در ایجاد و ترقی خط شرکت نداشته‌اند، زیرا بسیاری از اقوام خط را از قومی دیگر اقتباس کرده‌اند.

اگر بخواهیم تاریخ ترقی خطوط را ذکر کنیم، از موضوع خارج خواهیم شد، چه این مبحث موضوعی است مخصوص، ولی بطور کلی باید در نظر داشت، که در میان مراحلی، که خط از آن گذشته تا به پایۀ کنونی رسیده، پنج مرحلۀ اساسی بوده:

اوّل - مرحله‌ای، که انسان برای باقی گذاردن فکر خود اشیائی را بطور علامت بکار می‌برد، مثلاً هنوز هم در میان بعض مردمان ماله معمول است، که نمک را علامت محبت و فلفل را علامت بغض میدانند و برای اظهار این دو معنی نمک یا فلفل بکار می‌برند. بومیهای امریکا با گره‌هائی، که به نخ می‌زدند، یا با سوراخهائی، که در برگ درخت می‌کردند، فکر خود را می‌فهماندند. این قسم علامات در نزد ملل و طوائف زیاد بود، از جمله چوب خطّ است که اشخاص بی‌سواد در زمانهای سابق بکار می‌بردند.

مرحلۀ دوّم - خطّ تصویری است، باین معنی که برای اظهار فکر راجع به چیزی صورت آن را می‌کشیدند. مثلاً برای نوشتن آفتاب صورت آن و برای نوشتن اسم حیوانی شکل آن را می‌کشیدند. در میان بعض بومیهای امریکا هنوز هم این خط معمول است.

مرحلۀ سوّم - ایدئوگرافی یا مفهوم‌نویسی است. توضیح آنکه بمرور کشیدن صورت چیزی تماماً بواسطۀ اشکالی که داشت منسوخ شد و بجای آنکه تمام صورت را بکشند قسمتی را از آن می‌کشیدند، بعد چون این کار هم مشگل بود همواره شکل یا صورت را مختصرتر کردند تا آنکه صورت به علامتی مبدّل شد و آن را هم از معنای حقیقی تجاوز داده به معنای مجازی استعمال کردند. بدین ترتیب حرف یا علامتی که می‌نوشتند دلالت بر کلمه یا مفهومی می‌کرد. خطّ قدیم مصریها چنین بود و در خطوط سومری و بابلی و پارسی قدیم، هرچند که خط از این مرحله گذشته و ترقّی کرده، باز علاماتی هست که به کلمه‌ای دلالت می‌کند، مثلاً در خطّ میخی پارسی چهار علامت است که هریک دلالت بر کلمه‌ای میکند چنانکه بیاید. در حساب و کلیة در ریاضی مفهوم‌نویسی زیاد است، مانند ارقام که دلالت بر کلماتی می‌کنند، یا این علامت (+) را می‌نویسیم و (بعلاوه) می‌خوانیم و امثال آن.

مرحلۀ چهارم - خط هجائی یا تقطیعی است. در این مرحله برای هر هجا[۱] علامتی است (نه برای هر صدا) برای فهم این خط باید خط کنونی خودمان را در نظر گیریم (در صورتی آن را بی‌اعراب نوشته باشیم)، اکرچه این خط مخلوط از هجائی و الفبائی است ولی بیشتر هجائی است. خطوط سومری، بابلی، عیلامی هجائی و ایدئوگرامی بود.

مرحلۀ پنجم - خط الفبائی است، یعنی خطی که برای هر صدا علامت مخصوصی دارد، مانند خط امروزی ما اگر کاملاً رعایت اعراب را کرده باشیم. خط میخی پارسی مخلوط بود از هجائی و الفبائی، چنانکه شرح آن در جای خود بیاید.

خطوط امروزی اروپائیها الفبائی است ولی بعض این خطوط هنوز کاملاً الفبائی نیست. در میان خطوط قدیمه چنانکه بیاید خط آوستائی کاملاً الفبائی بود.

خط را فینیقیها از عبری‌ها گرفته در اروپا منتشر کردند (بعضی گویند از مصریها اقتباس کردند) خط عبری را آرامیها و نبطی‌ها اتخاذ کرده باشکال مختلف درآوردند و بعدها از خط آرامی خطوطی ایجاد شد، مانند خط پهلوی و نبطی و از این خطوط خطوطی آمد که در آسیا و افریقا منتشر گردید. خط چینی غیر از این خطوط است و از منشأ دیگری آمده. خط ژاپونی و سیامی و اهالی کره از خط چینی منشعب است.

راجع بخطوط ایرانی در جایش مشروحاً صحبت خواهد بود.

منابع تاریخ

اسنادی که تاریخ را بر آن مبتنی می‌دارند از چهار قسم خارج نیست: ۱ - نوشته‌های اشخاص معاصر، کتیبه‌ها، مسکوکات، سالنامه‌ها و خاطره‌ها. ۲ - آثار عتیقه چه از روی زمین بدست آید و چه از زیر زمین. ۳ - نوشته‌های اشخاص غیر معاصر که واقعه‌ای را شرح داده‌اند. ۴ - نتیجۀ تحقیقات علماء در نژاد، مذهب، زبان، صنایع، حرف و آنچه درجه تمدّن قومی را نشان می‌دهد. از تمامی این قسمتها نوشته‌های اشخاص معاصر بیشتر اهمیت دارد، زیرا شهادت آنها بر واقعه‌ای بیش از سائر اسناد مورد اعتماد است. آثار عتیقه، چون سند گویا نیست و دلالت بر وضعی میکند که قابل تفسیر و تعبیر است، نتایجی که از آن حاصل میشود گاهی تردیدآمیز می‌باشد. نوشته‌های اشخاص غیر معاصر همیشه مورد اعتماد نیست و باید دید نویسنده از چه منابعی استفاده کرده، به‌عبارت‌دیگر این نوشته‌ها باید بدواً مورد مطالعه و تحقیقات گردد. عقائد علماء در صورتی مفید است که برای توضیح و تفسیر منابعی که ذکر شد بکار برده شود، راجع به کتیبه‌ها باید گفت که اگرچه غالباً از اشخاص معاصر رسمی است، با وجود این منبع مذکور را هم بمعرض تحقیق و تدقیق در می‌آورند، زیرا بعض پادشاهان (مثلا پادشاهان آسور) گاهی نتیجه کارهای خودشان را اغراق‌آمیز نویسانده‌اند. بنابراین اگر راجع بهمان واقعه اسناد خارجی بدست آمده کتیبه‌ها را با این اسناد مقایسه می‌کنند، مثلاً اسناد آسوری را با اسناد مصری و اسناد بابلی را با اسناد آسوری و قس علی‌هذا، ولی متأسفانه نادر است که راجع به واقعه‌ای فاتح و مغلوب هردو چیزی نوشته باشند، زیرا عادت بر این جاری بود که غالب فتوحات خود را اغراق‌آمیز می‌نوشت و مغلوب همان واقعه را بسکوت می‌گذرانید. عیب دیگری نیز در کار بوده که از آن جهت آثار زیاد از بین رفته، توضیح آنکه مصریها، بابلیها و آسوریها، وقتی که شهری را از دشمن می‌گرفتند، در موقع غارت از فرط تعصب آثار آن را هم برمی‌انداختند، تا از اشخاص نامی دشمن اثری باقی نماند. عیلامی‌ها کمتر توحش نشان داده آثار قوم مغلوب را به مملکت خود برده‌اند و بهمین جهت در حفریّات شوش اطلاعات زیاد راجع به کلده و بابل بدست آمده. در مصر، بابل، آسور، ایران و غیره آثار زیاد کشف شده. در مصر نوشتنی‌ها را بر کاغذ حصیری یا پوست آهو نوشته‌اند و این اسناد روی خاک یا زیر آن بواسطه هوای خشک مصر محفوظ مانده. در بابل و آسور بر لوحه‌هائی از خاک رس نوشته‌اند و در مدت قرونی زیاد این لوحه‌ها در زیر خاک بود تا اینکه از قرن نوزدهم میلادی ببعد متدرجا بیرون آمده و می‌آید. در ایران کتیبه‌ها را غالباً در جاهائی نویسانده‌اند که پای انسان بدانجا نمی‌رسیده یا اگر می‌رسیده صعوبت داشته.

با وجود این در جاهائی گلولۀ تفنگ جهال کتیبه‌ها را سالم نگذارده. شرح هریک از آثار نامی ایران در جای خود بیاید.


  1. مقصود از هجا سیلاب است مثلاً خدا دو هجائی است (خُ-دا) و برادر سه هجائی (بَ-را-دَرْ).