برگه:IranDarZamanSasanian.pdf/۱۶۹

از ویکی‌نبشته
این برگ هم‌سنجی شده‌است.

قوم ایرانی، که از قدیم‌ترین ایام بصفات فروسیت و ذوق سواری معروف بوده است البته طبقه اسواران را بعد از نجباء درجه اول، که عده قلیلی بوده‌اند، بر سایر طبقات مقدم می‌دانسته است و چنانکه بعدا خواهیم دید عنوان اسواران رفته رفته حائز اعتبار اجتماعی مهمی گردید.[۱]

از طرف دیگر طبقات نجبای درجه دوم، که آنان را کذگ‌خوذایان[۲] (کدخدایان)[۳] و دیهکانان[۴] (دهقانان-رؤسای قریه)[۵] می‌گفته‌اند، اقتدارشان منوط باین بود، که اداره امور محلی ارثا به آنها می‌رسیده است. دهقانان به منزلۀ چرخهای ضروری دولت بوده‌اند. اگر چه هنگام حوادث عظیم تاریخی تظاهری نمی‌کرده‌اند، لکن از جهت اینکه بنیان استوار کشور و تاروپود دولت محسوب می‌شده‌اند، آنان را باید دارای اهمیت فوق‌العاده دانست. دهقانان پنج صنف بوده‌اند، که به جامعه‌های مختلف متمایز می‌شده‌اند.[۶] بنا بر تعریفی که در مجمل التواریخ می‌بینیم، دهقان «رئیس و مالک اراضی و قری» بوده است،[۷] اما غالباً اراضی مزروعی


  1. فصل هشتم.
  2. رک هرتسفلد، پایکولی، لغات شماره ۵۷۰-۵۶۷ و نیز مقایسه شود با کتاب بارتلمه در باب زبانهای ایرانی میانه، ج ۳، ص ۳۴ و بعد. این کلمه که نام طبقه اجتماعی و سیاسی است، با اصطلاح عقیق مان‌بذ، که در کتب مذهبی ذکر شده، یکی است (رک به ص ۳۱ کتاب حاضر و در باب کذگ‌خوذای، که عنوان شاهزادگان عصر اشکانی بوده بالاتر ص ۳۳ را ببینید).
  3. Kadhagh-Khvadhayan
  4. dehkanan
  5. چنین بنظر می‌آید، که لفظ «دیهکان» dehkan در اواخر عهد ساسانی کلیت یافته و تا ازمنه اسلامی مصطلح بوده است. طبقه دیهکانان را به ویگرد Veghard برادر هوشنگ شاه داستانی نسبت داده‌اند (کریستنسن، نخستین انسان و نخستین پادشاه در تاریخ داستانی ایرانیان ج ۱، ص ۱۴۴، ۱۵۰، ۱۵۱، ۱۵۳، ۱۵۵، ۱۵۹).
  6. مسعودی، مروج، ج ۲، ص ۲۴۱.
  7. رک مهل ترجمه شاهنامه، ج ۱، مقدمه، ص ۷.