پس از رفتن ژنرال گاردان در سال ۱۸۰۸ میلادی (اواخر سال ۱۲۲۳ هـ.ق.) بفرانسه سر هارفورد جونز از اصفهان به تهران وارد و یکهتاز میدان شد و با دادن تحف و هدایا و پول زیاد بعنوان رشوه بزودی موفق گردید که دل شاه و درباریان و اطرافیان او را خوب بدست بیاورد اولیای ایرانهم نامههای متبادله میان فرانسه و ایران را برای اطلاع نمایندهٔ انگلستان در دسترس او گذاشتند؛ بعد سفیر انگلستان در عوض پولهائیکه بشاه و درباریان داد قراردادهائی با دولت ایران بست که سرانجام تمام آنها بسود انگلستان و بزیان ایران تمام شد.
محمد حسنخان اعتمادالسلطنه راجع بمأموریت ژنرال گاردان و طمع فتحعلیشاه در یادداشتهای روزانه خود (۹ رجب ۱۲۹۸ هـ.ق.) مینویسد: «کتاب مسافرت یعنی مأموریت جنرال گاردان که از طرف امپراطور فرانسه ناپلئون اول دربار فتحعلیشاه در سنه ۱۸۰۸ مسیحی مطابق ۱۲۲۲ هجری هفتاد و سه سال قبل آمده بود عرض میکردم. این ایلچی قبل از جنگ با روس آمده است و خیلی مسافرت بامزهای دارد. صحبت از طمع فتحعلیشاه در پول بود، شاه میفرمودند که روایت از میرزا آقاخان صدر اعظم مرحوم است. وقتیکه مصالحه با روس شده بود (۱۲۴۳ هـ. ق) دولت ایران مجبور بود که ده کرور وجه نقد بدولت روس بدهد فتحعلیشاه هشت کرور (چهار میلیون تومان) نقد از خزانه در آورد و داد روزیکه قاطرهای دیوانی را آورده بودند دم دیوانخانه با رنگ و جلاجل که پول بار کنند بطرف آذربایجان فتحعلیشاه در سلام نشسته بود. میرزا احمد طبیب خاصه اصفهانی که حسود بود پیش شاه جهت خدماتیکه به آغا محمدخان کرده بود از صدای زنگ قاطر حالت شاه طوری متغیر بود که بر خود میلرزید و بیم سکته یا فجأه بود. میرزا حسین از جای خود جست و بازوی شاه را گرفت حرکت داد که چه میکنی خودت را میکشی برای پول! فتحعلیشاه متنبه شد بحال آمد و گرنه واقعاً سکته میکرد».
فتحعلیشاه از جمله شاهان احمق – بکلی بیاطلاع از امور دنیا – مغرور – طماع و پولپرستی بوده که مدت سی و هشت سال و پنج در ایران سلطنت کرد و قسمت های زیادی از ایران را از دست داد، راجع به بی اطلاعی او از امور دنیا گفته اند که در جنگ با روس ها (۱۲۴۱-۱۲۴۳ هـ.ق.) هشتاد هزار نفر سپاهی بینظم و بیانضباط – گرسنه و عریان را برداشته با خود به قراجهداغ (ارسباران) برد و در چمن طویله شاهی (در ۸/۵ کیلو متری خاوری اهر) اردو زد و در ضمن رجزخوانی میگفت: «من با این سپاه یکسر تا مسکو خواهم رفت و خاک آن شهر را به توبره خواهم کشید». ژ.ژ. موریر[۱] در کتاب سفرنامهٔ خود مینویسد: «برای گرفتن جواب نامه پادشاه انگلستان، فتحعلیشاه ما را بحضور طلبید اول صحبت از ناپلئون پیش آمد، پادشاه ایران قسم خورد که بناپارت بوسیله او باین مقام و درجه رسیده است!». فتحعلیشاه علاوه بر اختیار نمودن هزار زن برای خود تفریحات و سرگرمیهای
- ↑ J.J. Morier