کلیات سعدی/مواعظ/ای بیش از آنکه در قلم آید ثنای تو
ظاهر
< کلیات سعدی | مواعظ
در ستایش ملکه ترکان خاتون
ای بیش از آنکه در قلم آید ثنای تو | واجب بر اهل مشرق و مغرب دعای تو | |||||
درویش و پادشاه ندانم درین زمان | الا بزیر سایهٔ همچون همای تو | |||||
نوشین روان و حاتم طایی که بودهاند | هرگز نبودهاند بعدل و سخای تو | |||||
منشور در نواحی و مشهور در جهان | آوازهٔ تعبد و خوف و رجای تو | |||||
اسلام در امان و ضمان سلامتست[۱] | از یمن همت و قدم پارسای تو | |||||
گر آسمان بداند قدر تو بر زمین | در چشم آفتاب کشد خاک پای تو | |||||
خلق از جزای خیر تو کردن مقصرند | پروردگار خلق تواند جزای تو | |||||
شکر مسافران که بآفاق میرود[۲] | گر بر فلک رسد نرسد در عطای تو | |||||
تیغ مبارزان نکند در دیار خصم | چندان اثر که همت کشور گشای تو | |||||
بدبخت نیست در همه عالم باتفاق | الا کسی که روی بتابد ز رای تو | |||||
ای در بقای عمر تو خیر جهانیان | باقی مباد هر که نخواهد بقای تو | |||||
خاص از برای مصلحت عام دیرسال | بنشین که مثل تو ننشیند بجای تو | |||||
آن چیست در جهان که نداری تو آن مراد[۳] | تا سعدی از خدای بخواهد برای تو | |||||
تا آفتاب میرود و صبح میدمد | عاید بخیر باد صباح و مسای تو | |||||
یارب رضای او تو برآور بفضل خویش | کو روز و شب نمیطلبد جز رضای تو |