کلیات سعدی/غزلیات/گر کنم در سر وفات سری
ظاهر
< کلیات سعدی | غزلیات
۵۵۶ – ط
گر کنم در سر وفات سری | سهل باشد زیان مختصری | |||||
ایکه قصد هلاک من داری | صبر کن تا ببینمت نظری | |||||
نه حرامست در رخ تو نظر | که حرامست چشم بر دگری[۱] | |||||
دوست دارم که خاک پات شوم | تا مگر بر سرم کنی گذری | |||||
متحیر نه در جمال توام | عقل دارم بقدر خود قدری | |||||
حیرتم در صفات بیچونست | کاین کمال آفرید در بشری | |||||
ببری هوش و طاقت زن و مرد | گر تردد کنی ببام و دری | |||||
حق بدست رقیب ناهموار[۲] | پیش خصم ایستاده چون سپری | |||||
زانکه آئینهٔ بدین خوبی | حیف باشد بدست بی بصری | |||||
آه سعدی اثر کند در کوه | نکند در تو سنگدل اثری | |||||
سنگرا سخت گفتمی همه عمر[۳] | تا[۴] بدیدم ز سنگ سختتری |