کلیات سعدی/غزلیات/هرگز این صورت کند صورتگری
ظاهر
< کلیات سعدی | غزلیات
۵۵۷ – ط
هرگز این صورت کند صورتگری؟ | یا چنین شاهد بود در کشوری؟ | |||||
سرو رفتاری صنوبر قامتی | ماه رخساری ملائک منظری | |||||
میرود وز خویشتن بینی که هست | در نمیآید بچشمش دیگری | |||||
صد هزارش دست خاطر در رکاب | پادشاهی میرود با لشکری | |||||
عارضش باغی دهانش غنچهٔ | بل[۱] بهشتی در میانش کوثری | |||||
ماهرویا مهربانی پیشه کن | خوبروئی را بباید زیوری | |||||
بیتو در هر گوشه پائی در گلست | وز تو در هر خانه دستی بر سری | |||||
چون همایم سایهٔ بر سر فکن | تا در اقبالت شوم نیک اختری | |||||
در خداوندی چه نقصان آیدش[۲] | گر خداوندی بپرسد چاکری؟ | |||||
مصلحت بودی شکایت گفتنم | گر بغیر از خصم بودی داوری | |||||
سعدیا داروی تلخ از دست دوست | به که شیرینی ز دست دیگری | |||||
خاکی از مردم بماند در جهان | وز وجود عاشقان خاکستری |