کلیات سعدی/غزلیات/چند بشاید به صبر دیده فرودوختن
ظاهر
< کلیات سعدی | غزلیات
۴۵۷ – ط
چند بشاید بصبر دیده فرو دوختن | خرمن ما را نماند حیله[۱] بجز سوختن | |||||
گر نظر صدق را نام گنه مینهند[۲] | حاصل ما هیچ نیست جز گنه اندوختن | |||||
چند بشب در سماع جامه دریدن ز شوق | روز دگر بامداد پاره برو[۳] دوختن | |||||
زهد نخواهد خرید چارهٔ رنجور عشق | شمع و شرابست و شید پیش تو نفروختن | |||||
تا بکدام آبروی ذکر وصالت کنیم | شکر خیالت[۴] هنوز مینتوان توختن | |||||
لهجهٔ شیرین من پیش دهان تو چیست | در نظر آفتاب مشعله افروختن | |||||
منطق سعدی شنید حاسد و حیران بماند | چارهٔ او خامشیست یا سخن آموختن |