کلیات سعدی/غزلیات/مقدمه
بنام ایزد مهریان
دو سال پیش یعنی سال ۱۳۵۶ هجری، بسال قمری درست سال هفتصدم تصنیف گلستان شیخ سعدی بود و توجّه باین امر اهل ذوق را بجنبش آورد که نسبت بشیخ اجل ارادتی بنمایند تا سعادتی ببرند و اینجانب که از دیرگاهی در دنبال بودم که وسائل تهیهٔ نسخهٔ صحیحی از گلستان بدست آورم بر حسب اتفاق همان اوقات اسباب را بالنسبه فراهم دیدم و با مساعدت امنای وزارت فرهنگ دولت شاهنشاهی بانجام اینکار دست بردم و نسخهٔ که ترتیب دادیم در آغاز آن سال بچاپ رسید و صاحبنظران پسندیدند و بتعقیب این اقدام در آثار دیگر شیخ نیز ترغیب فرمودند. بنابرین در همانسال کتاب بوستان را نیز بر همان نمط منتشر ساختیم و اینک نوبت بغزلیات و قصاید و آثار دیگر شیخ رسیده و بنا را بر این گذاشتهایم که این جمله را هم در دو مجلد باتمام برسانیم و برای اینکه خاطر دانشمندان از روشی که در گرد آوردن این دو مجلد پیش گرفتهایم آگاه باشد بتوضیحات ذیل میپردازیم:
۱– نخست اینکه هر یک از این دو مجلد مشتمل بر چه آثاری از شیخ بزرگوار خواهد بود، و یکی از مهمترین تصرف ما در این کتاب همانست که در این باب بکار بردهایم بر این پایه که قصاید و قطعات شیخ اکثر مشتمل بر مواعظ و حکم است و از غزلیات و رباعیات هم مقداری همین حال را دارد و بقیه مغازله و معاشقه است چنانکه میتوان کلیهٔ آثار شیخ را باین دو قسمت منقسم نمود: یکی موعظه و حکمت، دیگر مغازله و معاشقه. روشی که ما در فراهم ساختن این دو مجلد پیش گرفتیم مبنی بر این تقسیم است. بنابرین آنچه از غزلیات و رباعیات و قطعات را که صورت مغازله دارد در یک مجلد گرد آوردیم و آن همین کتابی است که فعلا بنظر خوانندگان میرسد و قصاید را که اکثر مشتمل بر پند و اندرز است با غزلهائی که صرف حکمت و موعظه است و رباعیات و قطعاتی که اینحال را دارد بمجلد دیگر – که اگر توفیق انجام آنرا یافتیم جلد آخر کلیات خواهد بود – محوّل میداریم. این تقسیم گذشته از اینکه بنظر ما تقسیمی طبیعی و منطقی است این مزیت را هم دارد که اگر کسی معتقد باشد که خواندن اشعار مغازله برای کسانیکه در آغاز جوانی هستند مناسب نیست میتواند جوانانرا از مطالعهٔ این مجلد باز دارد و مجلد دیگر را بیدغدغهٔ خاطر در دست آنان بگذارد.
۲– تصرف مهم دیگر ما اینست که در تدوین غزلها و قطعات از پیروی ترتیب معمول که آنها را بچندین مجموعه بنام طیبات و بدایع و خواتیم و غزلیات قدیم و ملمعات و صاحبیه قسمت کردهاند صرف نظر کردیم و مجموعهٔ غزلهای معاشقه را در یک رشته ترتیب حروف قوافی منتظم نمودیم و از قطعات و رباعیات هم آنچه براین منوال بود دنبالهٔ آنها قرار دادیم.
کسانیکه معتقدند که این تقسیمات از خود شیخ است ممکن است این تصرف ما را نپسندند ولیکن آنچه ما را بر اختیار این روش بر انگیخت این بود که یقین نمیتوان داشت که این تقسیمات از خود شیخ باشد زیرا دلایلی که معتقدان میتوانند اقامه کنند یکی اینست که کس دیگر غیر از شیخ چه داعی داشته است بر اینکه غزلهای او را این نحو تقسیم کند. دوم اینکه کمتر مجموعهٔ از غزلیات دیده شده – حتی آنها که بسیار قدیمند – که این تقسیم را نداشته باشند با آنکه در بعضی قید شده که از روی خط شیخ نوشته شده است. سوم اینکه از کلمات خود شیخ میتوان دریافت که او این تقسیم را کرده است چنانکه در پایان یکی از غزلهای طیبات میگوید: «چند خواهی گفت سعدی طیبات آخر ندارد» و در پایان غزلی از بدایع میفرماید:
گرت از بدایع سعدی نباشد اندر بار | به پیش اهل معانی چه ارمغان آری |
ولیکن در جواب دلیل اول میتوان گفت قدیمترین نسخه از کلیات که تاریخش معلوم است کمتر از بیست و چهار پنجسال از وفات شیخ فاصله ندارد و ما نمیدانیم تدوین کنندهٔ کلیات چه کس بوده و بچه نظر تدوین کرده است و از کجا که تدوین کننده غیر از خود شیخ نبوده و شاید ملاحظات و موجباتی برای این تقسیم داشته است که بر ما مجهول است. و اما اینکه در بعضی نسخ قید کردهاند که از روی خط شیخ نوشتهاند اولاً باین سخن اطمینان نمیتوان کرد چون در بعضی دیدهایم که این ادعا حقیقت ندارد. ثانیاً با اینکه میدانیم کتاب و نسخهکنندگان مقید نبودهاند باینکه در استنساخ کاملاً از نسخهٔ اصل پیروی کنند، بر فرض که قبول کنیم که از روی خط شیخ نوشتهاند از کجا مطمئن شویم از خود تصرفی نکردهاند، چنانکه کتاب بوستان را میبینیم در نسخه های بسیار قدیم باین اسم خوانده نشده و مثل اینست که اصلاً شیخ برای آن نامی ننهاده است چون میبینیم نسخههای قدیم آنرا «سعدینامه» مینامند و یقین است که «سعدینامه» اسمی نیست که سعدی بر بوستان نهاده باشد، در اینصورت چگونه میتوانیم یقین کنیم که مجموعههای غزلیات خودرا بنامی خوانده باشد و این نامها مانند نام بوستان جعل دیگران نباشد؟ خاصه اینکه نسبت بملمعات این فقره را میتوان یقین نمود زیرا که در نسخههای کهنه ملمعات را از غزل های دیگر جدا نکردهاند و معلوم است که این کار از خوش خیالیهای دیگرانست. در جواب دلیل سوم میگوئیم از کجا میتوان یقین کرد که مقصود شیخ در اشعار مزبور از طیبات و بدایع مجموعهٔ غزلیات موسوم به طیبات و بدایع بوده است و اگر در باب لفظ طیبات اظهار عقیده مشکل باشد بواسطهٔ اینکه قرینه در دست ما نیست در باب لفظ بدایع هیچ بعید نیست که معنی متعارف آن در نظر بوده و من استیحاش ندارم از اینکه فرض کنم وجود همین الفاظ در اشعار شیخ بعضی اشخاص را محرک شده است که این اسامی را اختیار کنند.
و مانع بزرگ بر اعتقاد باینکه اشارهٔ شیخ در این اشعار بمجموعهٔ طیبات و بدایع است اینست که در اینصورت باید قائل باشیم که شیخ قبل از آنکه مجموعهها را گرد آورده باشد این تقسیم را کرده و این نامها را گذاشته است، بعبارت دیگر باید فرض کنیم وقتی شیخ بنابراین گذاشته است که مجموعهٔ از غزلیات درست کند و نامش را طیبات بگذارد، و مجموعهٔ دیگر از غزلیات بسازد و آنرا بدایع بخواند، ولیکن این فرض بنظر من معقول نیست و بسیار مستبعد است که شاعر غزلسرا پیش از سرودن غزلها نیت کند که آنها را چند مجموعه بسازد و بهر یک نامی بگذارد و خاصه اینکه از تأمل در غزلهای شیخ تقریباً یقین حاصل میشود که از غزلسرائی مقصودش شاعری و تصنیف کتاب نبوده بلکه هر غزل را بطبیعت بنابر مناسبتی و پیشآمدی و حسب حالی فرموده است، هر وقت بوصال میرسیده شادی خودرا بشعر ابراز مینموده، و هر زمان بفراق مبتلا میشده بزبان شعر مینالیده است، و همچنین حالات دیگر، و شعر گفتن برای سعدی کاملاً مانند آوازه خواندن کسانی است که شغلشان آوازهخوانی نیست و بمقتضای حال آوازشان میآید، یا مرغانی که از تأثیر آب و هوا و حالات زندگانی سر و صدا میکنند و یک سرّ دلچسب بودن اشعار هم همین است.
البته این کیفیت مانع نیست از اینکه شیخ پس از آنکه مقدار زیادی غزل سروده آنها را جمعآوری نموده و بنامی خوانده باشد و این احتمال مخصوصاً در تسمیهٔ بغزلیات قدیم و خواتیم بذهن بسیار نزدیک میآید جز اینکه فرضاً این احتمال را قوی بدانیم مشکل دیگری پیش میآید و آن اینست که نسخه های کلیات درین قسمت متفق نیستند بعضی یک غزل را در طیبات گذاشتهاند بعضی همانرا در بدایع یا قسمتهای دیگر قرار دادهاند چنانکه اگر هم میخواستیم آن تقسیمات را پیروی کنیم در بسیاری از غزلها سرگردان میماندیم که در چه قسمت بگذاریم.
ملاحظهٔ دیگر اینکه غزلهای شیخ سعدی گذشته از تقسیمی که بمواعظ و مغازله کردهایم از جهت سنخ مطلب و مناسباتی که در آنها ملحوظ شود هیچ نوع تفاوتی با یکدیگر ندارند که موجب تقسیمبندی شود، و در تقسیمی که شده حتی پستی و بلندی اشعار و مزیت بعضی از غزلها بر بعضی نیز رعایت نشده است یعنی در هر قسمت از قسمتهای چهارگانه هم غزلهای بسیار بلند دیده میشود هم غزلهائی که نسبةً پستتر است پس این ملاحظه را هم نمیتوانیم مأخذ تقسیم بدانیم.
حاصل اینکه این تقسیمات را نه میتوان یقین داشت که خود شیخ کرده باشد نه مبنی بر مناسباتی است که بتوانیم موجب قبول فرض کنیم پس جایز دانستیم که آنرا کنار بگذاریم ولیکن برای کسانی که بخواهند بدانند هر غزلی در نسخه های چاپی و در نسخ متأخر جزء چه مجموعهٔ قرار داده شده در صدر غزل پهلوی شماره علامت «ط» و «ب» و «خ» و «ق» و «م» گذاشتهایم که اولی اشاره بطیبات و دومی ببدایع و سومی بخواتیم و چهارمی بغزلیات قدیم و پنجمی به ملمعات است.
در اینجا بیمناسبت نیست که خاطرنشان کنیم که از توجه دقیق و مقایسهٔ نسخ قدیم میتوان قائل شد که تنظیم کنندگان اولی غزلها یکنوع روابط معنوی و سنخیت شعری را منظور داشتهاند که پس از اینکه ابوبکر بیستون کلیات را تنظیم کرده است آن جهات و مناسبات از میان رفته است.
در آغاز طیبات در نسیخ قدیم معمولاً اشعار «فضل خدای را که تواند شمارکرد» و «أول دفتر بنام ایزد دانا» در قفای یکدیگر آمده، و پس از آن غزلهائی که در ستایش بزرگانست واقع شده[۱] و از آن پس غزلیات اصلی است و چنانکه در ذیل صفحهٔ ۱۷۱ اشاره کردهایم نخستین غزل آن «برآمد باد صبح و بوی نوروز» میباشد. غزلیاتی هم که در پند و اخلاق و معرفتست در پایان کتاب فراهم آمده و با غزلهای عاشقانه آمیخته نشده و در این نسخهها نه تنها این نکات رعایت شده که آنچه در مدح یا در پند است یکجا باشد بلکه رعایتهای دقیق دیگریهم شده که بانظر تأمل و توجه باید نگریست.
مثلاً بعد از غزل «میروم وز سر حسرت بقفا مینگرم» غزل «سعدی اینک بقدم رفت و بسر باز آمد» واقع شده که در نسخههای دیگر از خطی و چاپی غزل اول را در طیبات و دومی را در خوانیم و یا در قصائد آوردهاند.
همچنین غزل شمارهٔ ۳۷۹ که باین بیت تمام میشود:
سعدی از دست فراقت همه روز این میگفت | عهد بشکستی و من بر سر پیمان بودم |
پیش از غزل ۳۸۰ است که باین بیت آغاز میشود:
آمدی وه که چه مشتاق و پریشان بودم | تا برفتی ز برم صورت بیجان بودم |
و باین ترتیب مطلع و مقطع این دو غزل که یکنوع پیوستگی دلپسندی دارند بهم مرتبط میشوند ولی در نسخ دیگر اولی در طیبات و دومی در بدایع (در بعضی نسخ هم در خواتیم) ضبط شده.
سه غزل: | «صبحی مبارکست نظر بر جمال دوست» | |||||
و | «آن به که چون منی نرسد در وصال دوست» | |||||
و | «گفتم مگر بخواب ببینم خیال دوست» |
که هر سه بیکوزن و قافیت است در نسخ قدیم از پی هم است ولی در نسخههای دیگر اولی را در «غزلیات قدیم» و دومی را «خواتیم» و سومی را در «بدایع» آوردهاند و ازین نمونه که بدست دادیم و نظائر آن هم بسیارست بخوبی آشکار میشود که تقسیم غزلیات بکتابهای مختلف مأخذ معتمدی ندارد و اگر هم شیخ سعدی غزلیات خود را با رعایت جهات و مناسباتی بصورت چهار یا پنج کتاب در آورده باشد بعد ازو کتاب نسخ و تنظیمکنندهٔ فهرست غزلها بطوری آنهارا بیکدیگر آمیختهاند که تنظیم آن بصورت اول بآسانی و بی وجود نسخههای تمامتر و قدیمتر ممکن نیست.
۳– تفاوت دیگری که تنظیم غزلها در این مجموعهٔ ما با مجموعههای دیگر دارد اینست که در مجموعههای دیگر معمولاً حرف آخر قافیه یا ردیف غزلها را گرفته آنها را بترتیب حروف هجا مرتب نمودهاند ضمناً حرف اول از مصراع اول غزل را نیز در ترتیب رعایت کردهاند. ما در ترتیب غزلها بحرف آخر اکتفا نکردیم و بعد از حرف آخر حرف ماقبل آخر و پس از آن حرف قبل از او را هم منظور داشتیم باین ترتیب محل هر غزل را در مجموعه بهتر و زودتر میتوان پیدا کرد و مابین چند غزل که حروف آخر آنها همه مشترک باشد حرف اول مصراع اول مطلع را هم در ترتیب میزان تقدم قرار دادیم و این ترتیب این مزیت را هم دارد که غزلهائیکه یک ردیف یا یک قافیه دارند دنبال یکدیگر واقع می شوند و میتوان دانست که در کلیات بفلان ردیف و فلان قافیه چند غزل هست و بعلاوه بفهرست جداگانه هم برای غزلیات حاجت نیست و هر کس قافیه و ردیف غزلی را بداند فوراً آنرا در این مجموعه پیدا میکند. پس دانستن مصراع اول مطلع یا یک مصراع از مصراعهای دوم هر غزل برای پیدا کردن آن کافی است و بفهرست و جستجو حاجت نیست و از حسن اتفاق این روش بطرز تنظیم کتاب های قدیم بیشتر نزدیک است چه در آن نسخ غالباً غزلهائی که ردیف و قافیه آنها یکی است و یا شبیه و نزدیک بهم است از پی یکدیگر درآمده است.
۴– چنانکه در ذیل صفحهٔ ۴۰۰ هم گفتیم در یک یا دو نسخه غزلهائی یافتیم که گمان بردیم از شیخ نیست پس آنهارا جداگانه بنام «ملحقات» در آخر کتاب قرار دادیم تا دربارهٔ آنها تحقیق و توجه بیشتر بشود اینک چنین مییابیم که غزل شمارهٔ ۲۸ و ۱۵۶ و ۲۲۰ و ۳۴۴ نیز سزاوار بود ازین جمله بشمار آید. در عوض اشعار و قطعاتیکه در گلستان آمده است درجش را درین مجموعه لازم ندانستیم و آنچه را هم که مشتمل بر الفاظ و عبارات رکیک است شایستهٔ حذف پنداشتیم و ضمناً خوانندگان را آگاه میسازیم که قسمتی از هزلیات که بصورت مجالس و به نثر است در نسخه های معتبر بسیار قدیم دیده نمیشود.
۵– روش ما در تصحیح غزلیات همان روشی است که در تصحیح بوستان بکار بردهایم یعنی چند نسخهٔ بسیار قدیم معتبر را که در دست داشتیم پیش گذاشتیم و متن کتاب را بر طبق آنها مدون ساختیم باین وجه که در مورد اختلاف آنچه از آن نسخههای معتبر پسندیدهتر یافتیم اختیار نمودیم و اختلافاتی را که قابل توجه دانستیم نسخه بدل قرار دادیم و ازان پس متن مدون را با نسخههائی که از اعتبار و صحت در درجهٔ دوم و سوم واقع است مطابقه و مقابله کرده نسخه بدلهائی را که قابل توجه یافتیم نیز در ذیل صفحات آوردیم و در هر مورد توجه تام ما بنسخهٔ نفیس آقای دانش خراسانی بوده است که بعد ازین معرفی خواهیم کرد.
گاه گاه اتفاق میافتد که نسخه بدلی که در ذیل صفحه آمده از متن صحیحتر و بهتر مینماید ولی ما شیوهٔ خود را از دست ندادیم که اتفاق یا اکثریت نسخ کهنهٔ معتبر را مناط میدانستیم و در دو سه مورد هم که ازین طریقه تجاوز روا داشتهایم در ذیل صفحه بتصریح یاد کردهایم.
و نیز خاطر خوانندگان را متوجه میکنیم که در کلیات شیخ مانند بسیاری از شعرای متقدم اشعاری دیده میشود که از جهت زیاده و نقصان یک حرف مانند «ت» و «م» و «ی» با سلیقهٔ ادبای متأخر موافق نیست حتی اینکه شاید این قبیل اشعار را خارج از وزن بدانند ولیکن بر حسب تتبع معلوم میشود که قدما این فقره را منافی وزن شعر نمیدانستند و در هر حال ما متوجه این معنی بودهایم ولی تعرض آنرا لازم ندانستیم.
۶– در تدوین غزلیات گذشته از نسخههای چاپی مختلف نسخههای خطی معتبر که در دست ما بود یک فقره همان نسخههاست که در تصحیح بوستان و گلستان نیز مورد استفادهٔ ما بوده و مختصات هریک را در مقدمهٔ آن دو کتاب که بچاپ رسیده بر شمردهایم و در اینجا فقط چند نسخهٔ معتبر دیگر را که در تصحیح غزلیات نیز از آنها استفادهٔ بسیار کردهایم اجمالاً وصف میکنیم:
نسخهٔ متعلق بدانشمند محترم آقای محمد دانش خراسانی که در اعتبار و صحت و قدمت کتابت بیمانند و شاید در دنیا بینظیر باشد.
این نسخه بوستان و گلستان را ندارد و از بقیهٔ کلیات در حدود یک عشر افتادگی دارد. تاریخ کتابت آن در پایان رسالهٔ عقل و عشق بدین عبارتست: «و کتبه العبد عبدالصمد بن محمد بن محمود اصلح الله شانه و غفر له و لوالدی فی شهر رمضان سنه احدی و عشرین و سبعمائه»
و از لطائف اینکه لرد گرینوی انگلیسی نسخهٔ داشته است که شامل گلستان و بوستان و کمی از غزلیاتست و چنانکه در مقدمهٔ بوستان یاد کردهایم و برگهای عکسی آن در اختیار ماست این نسخه هم تاریخ کتابتش چنین نوشته شده «وقد فرغ من الانتساح هذه الکتاب یعرف بالسعدینامه فی شهر صفر ختم الله بالخیر والظفر سنة عشرین و سبعمائه علی یدی العبد الضعیف المحتاج الی رحمة الله تعالی عبدالصمد بن محمد بن محمود بن خلیفة بن عبدالسلم البیضاوی اصلح الله شانه و غفر لصاحبه ولمن قال امینا» و چون این دو نسخه از قطع و خط یکسانست و کاتب هر دو عبدالصمد بن محمد محمود بوده بطور قطع و یقین یک کتاب و یک دوره بوده که بوستان و گلستان آنرا کاتب در صفر ۷۲۰ و قصائد و غزلیات و مجالس و غیره را در رمضان ۷۲۱ بپایان برده است.
باری چنانکه گفته شد این نسخه بسیار معتبر و صحیح است و بقدری مورد توجه و اعتماد ما بوده که در واقع آنرا اصل و متن قرار دادهایم و اگر هم در مواردی ازان عدول کردهایم و متن را بحاشیه بردهایم غالباً ازان به «قدیمترین نسخه» تعبیر شده است.
نسخهٔ دیگر متعلق بآقای بدیعالزمان فروزانفر استاد دانشگاه است که آن نیز اعتباری بسزا دارد و ازین جهت بیشتر مورد توجه است که غزلیات آن بترتیب حروف اول هر غزل تنظیم شده بیاینکه حروف آخر غزل رعایت شود و چنانکه در مقدمهٔ نسخ معمول کلیات آمده چون ابوبکر بیستون در سال ۷۲۰ این روش را در تنظیم غزلهای شیخ اختیار کرده و بعد از هفت سال یعنی در سال ۷۲۷ تنظیم فهرست را بحروف آخر هر غزل تبدیل نموده اگر این نسخه که تاریخ ندارد بین سنوات ۷۲۰–۷۲۷ کتابت نشده باشد لابد از روی یکی از نسخی که درین تاریخ نوشته شده استنساخ شده است و بهرحال گذشته از نظر تصحیح و مقابله، در انتساب غزلیات شیخ بقسمتهای چهارگانه «طیبات» و «بدایع» و «خواتیم» و «غزلیات قدیم» این کتاب همواره مورد استفاده ما بوده است.
این نکته را ناگفته نگذریم که این نسخه بوستان و قصائد فارسی را ندارد و همچنین بعضی از برگهای آن افتاده است و اتفاقاً در فهرست طیبات غزلی را یاد میکند که بدین مطلع است: «خیز تا فتنهٔ برانگیزیم» و ما این غزل را در آن نسخه و در نسخههای دیگر نیافتیم.
در مقدمهٔ گلستان نسخهٔ آقای بزرگزاد را وصف کردیم و در اینجا میافزائیم که این نسخهٔ نفیس بیاض مانند گذشته از گلستان که بدون هیچ تغییر متن قرار داده شد و بچاپ رسید تقریباً شامل یک نهم از غزلیات نیز هست و در این موقع که بتصحیح غزلیات دست بردیم از همان مقدار اندک استفادهٔ بسیار کردیم و بصحت آن بیشتر مطمئن شدیم.
در سال ۱۹۱۸ مسیحی یکنفر ایرلندی موسوم به ل. وایت کینگ غزلیات سعدی را از روی نسخ قدیمه که در دسترس داشته[۲] بچاپ رسانده است. ازین دوره کتاب بدایع را مجدداً در برلن با همان اسلوب چاپ کردهاند که نسخهٔ آن در طهران بسیار است ولی طیبات آن را که در طهران نیافتیم از لندن خواستیم و مخصوصاً از نسخه بدلهائی که در ذیل صفحات آمده استفاده کردیم.
نسخهٔ دیگری نیز از کتابخانهٔ دانشمند محترم آقای حاج حسین آقا ملک بدست آوردیم که شامل دو ثلث از غزلیات و قسمتی از قصائد عربیست. هرچند تاریخ کتابت ندارد ولی ظاهراً در اوائل قرن نهم نوشته شده و از نسخ صحیح و معتبریست که در دسترس ما بوده است.
۷– در پایان سخن واجب میدانیم که تکلیف سپاسگزاری خود را نسبت بکسانیکه در این کار با ما یاوری کردهاند ادا کنیم مخصوصاً آنها که نسخههای نفیس خودرا مدّتها باختیار ما گذاشتهاند و نام آن بزرگواران در مقدمهٔ کتاب گلستان و بوستان و همین مقدمه برده شده است و وظیفهٔ اختصاصی من اینست از زحمات آقای حبیب یغمائی قدردانی کنم که در تهیهٔ این مجموعه در همکاری با من بوجه اکمل و احسن همواره از تحمل هیچگونه تعبی خودداری ننمودند چنانکه شور و ذوق و بردباری ایشان در انجام این کار عامل مؤثر بود، و از این گذشته باید از وزارت فرهنگ دولت شاهنشاهی تشکر کنیم که سلسلهجنبان این اقدام شدند و هر چند اینجانب در این عمل برای خود نفعی منظور نداشتم و فقط بمقتضای ارادت صادقم بشیخ بزرگوار با کمال رغبت و اشتیاق تحمل زحمت و صرف وقت نمودم ولیکن بدون مساعدتی که وزارت فرهنگی در فراهم آوردن نسخ خطی بما فرمودند و مدد مالی که برای چاپ کتاب بآقای یغمائی رسانیدند البته حصول این مقصود باین آسانی میسر نمیگردید.
محمدعلی فروغی |
شهریور ۱۳۱۸ |
- ↑ این غزلها را که ما در جزو مدایح بشمار آوردهایم بدین ترتیب است:
۱– ماه فروماند از جمال محمد.۲– بناز ای خداوند اقبال سرمد.۳– فلک را اینهمه تمکین نباشد.۴– چه دعا گویمت ای سایهٔ میمون همای.۵– آن روی بین که حسن بپوشیده ماه را. - ↑ مهمترین نسخههائی که ناشر بدانها دسترسی داشته از اینفرارست:
۱– نسخهٔ کتابخانهٔ هند که در سال ۷۲۸ هجری نوشته شده (ما نیز گلستان و بوستان این نسخه را از لندن عکسبرداری کرده و در تصحیح آن دو کتاب در دست داشتیم)
۲– نسخهٔ موزه لندن که تاریخ کتابت آن ۹۷۰ هجریست.
۳– نسخهٔ کتابخانه ملی پاریس که در سال ۷۶۷ کتابت شده (ما نیز گلستان آنرا عکسبرداری و ازان استفاده کردهایم)
۴– نسخهٔ کتابخانه سلطنتی پتروگراد که تاریخ کتابت آن ۷۸۷ مجری و مورد اعتماد مؤلف بوده است.،
۵– نسخهٔ معتبر دیگری که ناشر از روی نسخهٔ کتابخانهٔ شاهی کابل که در سال ۸۶۰ هجری نوشته شده استنساخ کرده بوده است.
و غیر از اینها ناشر نسخ دیگری از خطی و چاپی در دست داشته که در مقدمهٔ کتاب خود بتفصیل یاد کرده است.
این نکته نیز در خور توجه است که این ناشر نیز تقسیم غزلیات را در همه نسخههائیکه در دست داشته بیک ترتیب نیافته است.