کلیات سعدی/غزلیات/رفتیم اگر ملول شدی از نشست ما
ظاهر
< کلیات سعدی | غزلیات
۲۳– ط
رفتیم اگر ملول شدی از نشست ما | فرمای خدمتی که برآید ز دست ما | |||||
برخاستیم و نقش تو در نفس ما چنانک | هر جا که هست بیتو نباشد نشست ما | |||||
با چون خودی درافکن اگر پنجه میکنی | ما خود شکستهایم چه باشد[۱] شکست ما؟ | |||||
جرمی نکردهام که عقوبت کند[۲] ولیک | مردم بشرع مینکشد ترک مست ما | |||||
شکر خدای بود که آن بت وفا نکرد | باشد که توبهٔ بکند بتپرست ما | |||||
سعدی نگفتمت که بسرو بلند او | مشکل توان رسید ببالای پست ما؟ |