کلیات سعدی/غزلیات/دیدار مینمایی و پرهیز میکنی
ظاهر
< کلیات سعدی | غزلیات
۶۲۳ – خ
دیدار مینمائی و پرهیز میکنی | بازار خویش و آتش ما تیز میکنی | |||||
گر خوندل خوری فرحافزای میخوری | ور قصد جان کنی طربانگیز میکنی | |||||
بر تلخ عیشی من اگر خنده آیدت | شاید که خندهٔ شکرآمیز میکنی | |||||
حیران دست و دشنهٔ زیبات ماندهام | کاهنگ خون من چه دلاویز میکنی | |||||
سعدی گلت شکفت همانا که صبحدم | فریاد بلبلان سحرخیز میکنی[۱] |
- ↑ در قدیمترین نسخه این بیت نیست و مقطع بیت سوم چنین است:
بر عیش تلخ سعدی اگر خنده آیدت شاید که خندهٔ شکر آمیز میکنی