کلیات سعدی/غزلیات/تا کیم انتظار فرمایی
ظاهر
< کلیات سعدی | غزلیات
۵۰۰ – ط
تا کیم انتظار فرمائی؟ | وقت نامد که روی بنمائی؟ | |||||
اگرم زنده باز خواهی دید | رنجه شو پیشتر چرا نائی؟ | |||||
عمر کوتهترست ازانکه تو نیز | در درازی وعده افزائی | |||||
از تو کی برخورم که در وعده | سپری گشت عهد برنائی | |||||
نرسیدیم در تو و نرسد | هیچ[۱] بیچاره را شکیبائی | |||||
بسر راهت آورم هر شب | دیدهٔ در وداع بینائی | |||||
روز من شب شود و شب روزم[۲] | چون ببندی نقاب و بگشائی | |||||
بر رخ سعدی از خیال تو دوش | زرگری بود و سیم پالائی |