کلیات سعدی/غزلیات/ای یار جفا کرده پیوند بریده
ظاهر
< کلیات سعدی | غزلیات
۴۹۴ – ط
ای یار جفاکرده پیوند بریده | این بود وفاداری و عهد تو ندیده[۱] | |||||
در کوی تو معروفم و از روی تو محروم | گرگ دهن آلودهٔ یوسف ندریده | |||||
ما هیچ ندیدیم و همه شهر بگفتند | افسانهٔ مجنونِ بلیلی نرسیده | |||||
در خواب گزیده لب شیرین گلندام | از خواب نباشد مگر انگشت گزیده | |||||
بس در طلبت کوشش بیفایده کردیم | چون طفل دوان در پی گنجشک پریده | |||||
مرغ دل صاحبنظران صید نکردی | الّا بکمان مهرهٔ ابروی خمیده | |||||
مَیلت بچه ماند؟ بخرامیدن طاوس | غَمزت بنگه کردن آهوی رمیده | |||||
گر پای بدر مینهم از نقطهٔ[۲] شیراز | ره نیست تو پیرامن من حلقه کشیده | |||||
با دست بلورین تو پنجه نتوان کرد | رفتیم دعا گفته و دشنام شنیده | |||||
روی تو مبیناد دگر دیدهٔ سعدی | گر دیده بکس بازکند روی تو دیده |