کلیات سعدی/غزلیات/ای کاب زندگانی من در دهان توست
ظاهر
< کلیات سعدی | غزلیات
۵۶– ب
ای کاب زندگانی من در دهان تست | تیر هلاک ظاهر من در کمان تست | |||||
گر برقعی فرو نگذاری بدین جمال | در شهر هر که کشته شود در ضمان تست | |||||
تشبیه روی تو نکنم من بآفتاب | کاین مدح آفتاب نه تعظیم شان تست | |||||
گر یکنظر بگوشهٔ چشم ارادتی | با ما کنی و گر نکنی حکم از آن تست | |||||
هر روز خلق را سر یاریّ و صاحبیست | ما را همین سرست که بر آستان تست | |||||
بسیار دیدهایم درختان میوهدار | زین بِه ندیدهایم که در بوستان تست | |||||
گر دست دوستان نرسد باغ را چه جرم؟ | منعی که میرود گنه از باغبان تست | |||||
بسیار در دل آمد از اندیشها و رفت | نقشی که آن نمیرود از دل نشان تست | |||||
با من هزار نوبت اگر دشمنی کنی | ایدوست همچنان دل من مهربان تست | |||||
سعدی بقدر خویش تمنای وصل کن | سیمرغ ما چه لایق[۱] زاغ آشیان تست |
- ↑ نه در خور.