کلیات سعدی/غزلیات/ای روی تو راحت دل من
ظاهر
< کلیات سعدی | غزلیات
۴۷۰ – ط
ای روی تو راحت دل من | چشم تو چراغ منزل من | |||||
آبیست محبت تو گوئی | کامیختهاند با گل من | |||||
شادم بتو مرحبا و اهلا | ای بخت سعید مقبل من | |||||
با تو همه برگها[۱] مهیاست | بی تو همه هیچ حاصل من | |||||
گوئی که نشستهٔ شب و روز | هر جا که توئی[۲] مقابل من | |||||
گفتم که مگر نهان بماند | آنچ از غم تست بر دل من | |||||
بعد از تو هزار نوبت افسوس | بر دور حیات[۳] باطل من | |||||
هر جا که حکایتی و جمعی[۴] | هنگامهٔ تست و محفل من | |||||
گر تیغ زند بدست سیمین | تا خون چکد[۵] از مفاصل من | |||||
کس را بقصاص من مگیرید | کز من بحلست قاتل من |