کلیات سعدی/غزلیات/ای روی تو راحت دل من

از ویکی‌نبشته

۴۷۰ – ط

  ای روی تو راحت دل من چشم تو چراغ منزل من  
  آبیست محبت تو گوئی کامیخته‌اند با گل من  
  شادم بتو مرحبا و اهلا ای بخت سعید مقبل من  
  با تو همه برگها[۱] مهیاست بی تو همه هیچ حاصل من  
  گوئی که نشستهٔ شب و روز هر جا که توئی[۲] مقابل من  
  گفتم که مگر نهان بماند آنچ از غم تست بر دل من  
  بعد از تو هزار نوبت افسوس بر دور حیات[۳] باطل من  
  هر جا که حکایتی و جمعی[۴] هنگامهٔ تست و محفل من  
  گر تیغ زند بدست سیمین تا خون چکد[۵] از مفاصل من  
  کس را بقصاص من مگیرید کز من بحلست قاتل من  


  1. کارها.
  2. روی.
  3. بر فکر و خیال.
  4. جمعیست.
  5. رود.