کلیات سعدی/بوستان/باب ششم/یکی نیشکر داشت در طیفری

از ویکی‌نبشته

حکایت

  یکی نیشکر داشت در طیفری[۱] چپ و راست گردنده بر مشتری  
  بصاحبدلی گفت در کنج ده که بستان و چون دست یابی بده  
  بگفت آن خردمند زیبا سرشت جوابی که بر دیده باید[۲] نبشت  
  ترا صبر بر من نباشد مگر ولیکن مرا باشد از نیشکر  
  حلاوت نباشد شکر در نیش چو باشد تقاضای تلخ از پیش  


  1. طیغری (؟).
  2. شاید.