کلیات سعدی/بوستان/باب اول/تو کی بشنوی نالهی دادخواه
ظاهر
| تو کی بشنوی نالهٔ دادخواه | بکیوان برت کِلهٔ خوابگاه؟ | |||||
| چنان خسب[۱] کاید فغانت بگوش | اگر دادخواهی برآرد خروش | |||||
| که نالد ز ظالم که در دور تست | که هر جور کو میکند جور تست | |||||
| نه سگ دامن کاروانی درید | که دهقان نادان که سگ پرورید | |||||
| دلیر آمدی سعدیا در سخن | چو تیغت بدستست فتحی بکن | |||||
| بگوی آنچه دانی که حق گفته به | نه رشوت ستانی و نه عشوه ده | |||||
| طمع بند و دفتر ز حکمت بشوی | طمع بگسل و هرچه دانی بگوی | |||||
***
- ↑ خفت.